چهارشنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۷

انقلاب اسلامی و رفرم چينی

انقلاب اسلامی و رفرم چينی
جمشيد اسدی
www.AssadiOnline.com

در سال 1978 ميلادی در چين رفرم اقتصادی شد و يک سال بعد، در ايران، انقلاب اسلامی. اين دو حرکت اما، از همان آغاز سرشتی متفاوت و بلکه مخالف داشتند.
جنبشی که در ايران اتفاق افتاد، انقلاب بود و بنابر سرشت انقلاب به بد و خوب نظام شاهی کاری نداشت، کل آن را فرو پاشيد و بدون بررسی سود و صلاح مملکت، نهادهای ايده ئولوژيک تازه ای را به اسم مبارزه با ضد ارزش به کشور تحميل کرد: بخش خصوصی در اقتصاد از ميان رفت، حجاب بر زنان و بلکه بر جامعه تحميل شد، مناسبات با آمريکا و نيز با غرب گسست، جنگ و تنش به جای ديپلماسی نشست و خلاصه اين که ايرانی در برون مرز تنها شد و در درون مرز ندار.
رفرم اقتصادی در چين اما از سرشت ديگری بود. انقلاب نبود و از همين رو کل نظام سياسی را که به مراتب بدتر از رژيم شاهی بود، واژگون نساخت. رفرميست های حزب کمونيست چين، به رهبری تنگ سيائو پينگ در نبردی سخت و تنگ که پس از مرگ مائو در سال 1976 ميلادی دو سال به درازا کشيد، سرانجام بر جناح تندرو حزب و به ويژه "باند چهار نفر" پيروز شدند و اصلاحات بزرگی را در چين آغازيدند.
در آن روزگار اوضاع چين بسيار بد بود: پس از انقلاب، کشور به لحاظ سياسی يک پارچه و مستقل شده بود، اما نه از قحطی رهيده بود و نه از اختناق. "انقلاب فرهنگی" که مائو در سال 1966 به راه انداخت، تا سال 1976 ادامه يافت و حال واحوال را بدتر از پيش کرد و ميليون ها چينی را با گرسنگی يا به اتهام تمايلات بورژوايی به کشتن داد.
گستردگی و وخامت مشکلات آن چنان بودند که کسی منکر آن نمی توانست شد، اما دوا و درمان های پيشنهادی متفاوت بودند. کسانی می گفتند: ريشه مشکلات ما آن است که از ارزش ها و اصول دور شده ايم و می بايستی به صدر انقلاب و انديشه های بنيانگذار انقلاب بازگرديم. اين ها همان جناح تندرو و "باند چهارنفر" بودند. برخی ديگر اما بر آن بودند که: بسيار خوب انقلاب دست آوردهايی داشته است، اما در زمينه اقتصاد و بهبود زندگی مردم به بيراه رفته ايم. تنگ سيائوپينگ بارزترين چهره اين جريان بود که دو سال پس از مرگ مائو رهبری حزب را به دست گرفت، انقلاب فرهنگی را پايان داد و اصلاحات اقتصادی بی سابقه ای را در دل يک نظام کمونيستی به راه انداخت: پذيرش بازار ودارندگی خصوصی و حتی سرمايه گذاری خارجی (1).
پيام وی به مردم اين بود : با کار بيشتر، به زندگی مادی شما اولويت داده می شود (2).
با توجه به نخستين دست آوردها، اصلاحات اقتصادی در چين ادامه يافت و در سال 1992، تنگ سيائوپينگ نامی ويژه بر دومين جهش اصلاحات نهاد: اقتصاد بازار سوسياليستی. يک سال بعد اين واژه وارد قانون اسای چين شد. زين پس، به طور قابل ملاحظه ای از حجم بخش دولتی کاسته و بر فعاليت بخش خصوصی و توانگری ارج نهاده شد. در سال 2001 چين به سازمان تجارت جهانی راه يافت و يک سال بعد، پس از بازنگری اساسنامه حزب، از کارافرينان چينی دعوت شد تا در نهادهای رهبری عضو شوند (3).
در بزرگداشت سی امين سالگرد اصلاحات اقتصادی هم، هوجينتائو، رئيس حکومت چين، آب پاکی را روی دست آخرين "اصول گرايان" ريخت و گفت: اصلاحات غير قابل بازگشت است و ادامه خواهد يافت. احتمال می رود که بخش های هنوز تحت کتنرل دولت، چون انرژی، ارتباطات، بانک و حمل و نقل به تدريج به بخش خصوصی واگذار شوند (4).
خوب فايده اصلاحات اقتصادی بازار بنياد برای چين و چينی چه بوده است؟ برای پاسخ کارنامه اصلاحات را وارسيم و سی سال پيش را با امروز مقايسه کنيم: در سال 1978 جمعيت چين 962 ميليون و در سال 2007، 32\1ميليارد بود. در بين اين دو سال، شهرنشينی از 20 درصد به 45 درصد افزايش و فقر در روستاهای چين در حدود 95 درصد کاهش (5)يافت. در همين مدت هفت سال و نيم بر طول عمر چينی ها افزوده شد و مرگ و مير نوزادان بيش از چهل درصد کاهش يافت.
ازسال 1978 که اصلاحات بازار بنياد در چين آغاز شد تا سال 2008، ميانگين رشد اقتصادی اين کشور در حدود 8\9 درصد در سال بوده است که اين سه برابر ميانگين جهانی است نتيجه اين که در اين مدت درآمد ناخالص سرانه در چين به حدود 3000 دلار رسيد. سهم چين از کل توليد ناخالص جهانی، تنها 8\1 درصد در سال 1978 و اما بيش از 6 درصد در سال 2008 بوده است. امروز چين چهارمين اقتصاد جهانی است (6). بهبود اوضاع اقتصادی مردم چين باعث شده است که شمار خودرو سواری در اين کشور از 36\1 ميليون در سال 1978 به 6\43 ميليون در سال 2007 افزايش يابد.
البته بنابر برآورد بانک جهانی، به دنبال بحران، رشد اقتصادی چين به حدود 5\7 درصد در سال کاهش خواهد يافت، اما اين هنوز بالاتر از ميانگين جهانی است به هر حال دولت چين امروز اين توانايی را دارد که يک طرح 400 ميليارد ارويی را برای مقابله با بحران در نظر گيرد.
سرمايه گداری خارجی بی شک از مهم ترين عوامل توسعه اقتصادی چين بوده است. در آغاز سرمايه گداران خارجی هنوز در مورد جدی بودن اصلاحات در اين کشور ترديد داشتند و از همين رو از سال 1979 تا سال 1983 تنها 4\1 ميليارد اورو در اين کشور سرمايه گذاری کردند. اين رقم در سال 2007 به بيش از 54 ميليارد ارو رسيد. فايده سرمايه گذاری خارجی برای چين تنها وجوه تازه و تکنولوژی بهتر نبود. اين مهم در عين حال راه بر صادرات اين کشور نيز گشود. چين نه تنها بزرگ ترين توليد کننده پارچه، اسباب بازی، وسايل الکتريکی خانگی پيشرفته و حتی تکنولوژی پيشرفته است، بلکه در عين حال ده درصد صادرات جهان را نمايندگی می کند. در سال 1978، بخش خصوصی وجود نداشت، اما امروز (2007)، 127 ميليون نفر در اين بخش به کار مشغولند.
همه اين ها که شرحشان رفت، نشانگر دست آوردهای شگرف اصلاحات اقتصادی بازار در کشور چين اند. دست آوردهای سياسی و حقوق شهروندی چطور؟ البته پيشرفت سياسی در چين، با وجود دست آوردهايی، هم پای و هم گام توسعه اقتصادی اين کشور نبوده است. اين مهم را نبايد فراموش کرد نيز بايد به ياد داشت که جامعه خوب، جامعه ای است در عين حال متکی به بازار آزاد در حوزه اقتصادی و مجلس آزاد در حوزه سياسی. در هيچ کجا، دومی بدون اولی وجود نداشته است، هر چند که در شرايطی اقتصاد بازار بنياد، دست کم تا مدتی، بدون دموکراسی دوام آورده است.
اما از آن جا که توانگری و اشتغال، کمک به حال شهروند و پاسخ به برخی از حقوق اوست، نبايد جهد و کوشش برای دموکراسی سياسی به قيمت درهم شکستن رشد اقتصادی تمام شود. اين مهم به مديريتی به غايت ظريف، شکيبا و در عين حال پايبند به آزادی نياز دارد.
نکته آخر: گفتيم که توسعه اقتصادی و بهبود زندگی مردم چين، با مرگ رهبر ايده ئولوژيک و فرادستی اصلاح طلبان در اين کشور به راه افتاد. در ايران چطور؟ آيا در کشور اصلاح طلبانی وجود دارند که هم اقتصاد بازار را بشناسند و هم آن را بخواهند و هم اراده مبارزه برای اين مهم و رويارويی با ارتجاع را داشته باشند؟

پانوشت:
1. در آغاز سرمايه گذاری خارجی در چهار منطقه ژوهای (Zhuhai)، ژن زن (ZhenZhen)، ژان تو (Shantou) و گيامن (Xiamen) آراد شد.
2. Chine : Trente ans de croissance, Direct Matin Plus, 18 Décembre, 2008.
3. Rousseau Y. 52008), La chine célèbre trente ans de réformes, Les Echos, 18 Décembre.
4. De la Grange A. (2008), Hu Jiato célèbre trente ans de réformes, Le Figaro, 19 Décembre.
5. Barre N. (2008), Les années chine, Les Echos, 18 Décembr.
6. Direct Matin Plus, 18 Décembre.



جمشيد اسدی
دوم ژانويه 2009
در پرواز دوازده ساعته ميان لس آنجلس و پاريس

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

excellent piece of work.good comaparison

ناشناس گفت...

comparison

جمشید اسدی گفت...

دوست عزيز ناشناس
با تشکر از مهر شما. کاش بيشتر می نوشتيد.
جمشيد اسدی

ناشناس گفت...

سلام

جناب اسدی از اینکه در هواپیما هم در حال تلاش و فعالیت هستید عالی است و واقعا خسته نباشید. به درستی اشاره کردید. من فکر می کنم اگر مسولان ایران بخواهند توسعه مدل چینی را در کشور پیاده کنند نمی توانند چرا که توان این عزیزان با مدل چینی هم نمی خواند و بد به حال ما مردم ایران. خوب و خوش باشید

ناشناس گفت...

سلام
همه استادان ایرانی٬ به ویژه فرهیختگانی چون شما٬ موجب افتخار کشور هستند.
چند نکته به نظرم رسید که دو مورد را عرض می کنم:
شما همه سال های از ۵۷ تا کنون را یک مجموعه یکپارچه درنظر گرفته اید که به نظر می آید ساده کردن موضوع باشد و کمکی هم به اصلاح طلبان نخواهد کرد٬ زیرا دو مقطع قبل و بعد از انقلاب را (آن هم بدون آمار٬ و به صورتی کلی) مقایسه می کند. به هرحال این اصلاح طلبان که از زیر بوته به عمل نیامده اند٬ حتی رشد و تحول شخص شما هم که در آسمان به وقوع نپیوسته است. در این سال ها٬ تحولات و چالش های اقتصادی در کشور٬ به شکل گیری این اصلاح طلبان و تقویت (و به نظر من تفوق) دیدگاه های دفاع از اقتصاد بازار منجر شده است. گرچه از یکسو نقش شرایط جهانی بسیار پررنگ بوده است و از سوی دیگراین دیدگاه ها کمابیش با نظرات بازار سنتی در شرق آلوده است.
در بند آخر نوشته شما نیز به درگذشت این یا آن فرد٬ بهای زیادی داده شده است. فراموش نکنیم که در همان سال 1979 ٬ اگر کسی نوشته ای با همین دیدگاه دفاع از اقتصاد بازار برای شما می خواند٬ او را طرد می کردید. واقعیت آن است که تمام جامعه (و از جمله روشنفکران) در هر دو کشور٬ این گذر تاریخی را با هم پشت سر گذاشته اند. نقدها و بررسی های علمی شما و دیگران می تواند این مسیر را شفاف٬ هموار و برگشت ناپذیر کند.

ناشناس گفت...

با عرض سلام و خسته نباشید تشکر میکنم از تلاش شما در متن ارسالی شما علامت ممیز اشتباه تایپ شده این شکل صحیح است/ امیدوارم تصحیح بفرمایید soodi

Djamchid ASSADI گفت...

دوست عزيز ناشناسم
چطور می توانم مميز را درست بزنم. لطفا طوری بنويسيد که ياد بگيرم.
از پيش منشکرم.

Djamchid ASSADI گفت...

دوست گرامی آقای زمانی
با تشکز از پيامتان.
اما خوب به نظر من به جای مشکل بايد بر روی راه حل تمرکز کرد. به نظر شما راه حل اقتصادی ايران چيست؟ اجازه دهيد در اين مورد با هم گفتگو داشته باشيم.
با گرامی داشت

Djamchid ASSADI گفت...

دوست عزيز آقای قراباغی
اگر بگويم با تمام نکاتی که مطرح می کنيد، موافقم فکر می کنيد تعارف می کنم؟
آن فدر با نظر شما موافقم که به روشنی می گويم به نظر من سرچشمه اصلی تحول در ايران است. درست به دليل همين تحولاتی که ذکر کرديد.
در عين حال درست می گوييد در سال 1979 من يک انقلابی بودم و مخالف اقتصاد بازار. اما من در هر حال تغيير کردم. آيا اپوزيسيون هم تغيير کرده است؟ اصلا به نظر شما جرا اين قدر تفکر اشتراکی در ذهن و ريشه اپوزيسيون ريشه دوانيده است.
لطفا در ارتباط بمانيد.

ناشناس گفت...

استاد عزیز٬ جناب آقای اسدی
از پاسخ شما سپاسگزارم.
به نظر من همه نیروهای اجتماعی در ایران - در حاکمیت و بیرون از آن - تغییر کرده اند. شاید بهترین شاهد مثال٬ تعبیر بسیار متفاوتی است که از اصل ۴۴ قانون اساسی است. زمانی به استناد همین اصل٬ همه چیز دولتی می شد و اکنون این اصل پایه ای ترین مستند خصوصی سازی محسوب می شود.
اما این که تغییرات یاد شده در چه زمینه هایی مثبت یا منفی بوده و تا چه حد می تواند به رشد اقتصادی و اجتماعی کمک کند٬ بحث دیگری است.
فکر می کنم اقتصاد دولتی در عمل ریشه دار نیست٬ اما از نظر ذهنی و فرهنگی٬ بسیار ریشه دار است. شاید یک وجه این موضوع٬ به شرقی بودن ما بر می گردد. در دعاهای روزانه مردم٬ بهترین چیزها در دنیا و بهترین چیزها در آخرت با هم خواسته می شود. در شعارهای سیاستمداران٬ توسعه و کاهش مالیات٬ افزایش یارانه و افزایش حقوق همراه با افزایش تولید و خصوصی سازی در یک سبد واحد عرضه می گردد. هیچ تناقضی در این خواسته های متفاوت و گاه مغایر ذکر نمی شود. گویی منابع محدود نیست و همه چیز را می توان بدون فدا کردن هیچ چیز به دست آورد. این نگرش در میان روشنفکران هم وجود دارد. مثلاً دیده می شود که از نهادهای جامعه مدنی به صورت یک جبهه یا حزب با اهداف و انگیزه های واحد یاد می شود و فرضاً انتظار نمی رود کانون معلمان با انجمن پرستاران در مواردی اختلاف منافع داشته باشد.
عامل دیگر ضعف تاریخی بخش خصوصی٬ در کنار انتظار تولیت مطلق از دولت است. برای مثال٬ افکار عمومی در اینجا از دولت انتظار دارد که معتبر بودن چک یا حواله شخص دیگر را تضمین کند.
شاید مهمترین عامل نفوذ ظاهری اندیشه دولتی٬ همین عدم شفافیت ها٬ و رودربایستی در اتخاذ و اعلام برنامه های مشخص اقتصادی باشد. خود این کلی گویی٬ موجب می شود به ظاهر هم که شده٬ برای گرفتن شعار از رقیب٬ مواضعی اتخاذ شود که عامه مردم از آن خوششان بیاید! آقای مهندس موسوی در مصاحبه خود با اشارات فراوان گفته است که سیاست های اتخاذ شده در سال های نخست انقلاب٬ برای بستن دست دیگران و ممانعت از جذب مردم به شعارهای آنان بوده است.
این روند هنوز هم ادامه دارد. گروه ها و افراد جدیدی پا به عرصه می گذارند که با اتخاذ مواضعی عوامفریبانه و غیر قابل تحقق٬ کسانی را که می روند عقلایی فکر و عمل کنند٬ کنار می گذارند.
بنده هم آنچه درباره تأثیر نقد و بررسی علمی شما و دیگران عرض کردم٬ تعارف نبود. اگر مشخص شود کدام اندیشه های اقتصادی می تواند محقق شود و کدام نظرات برای فریب عوام ساخته و پرداخته می شود٬ اگر تحلیل های مستندی ارائه شود که کدام اقدامات رشد دهنده بوده است و کدامیک فقط مجال چپاول دلالان را فراخ تر کرده است٬ کمک مؤثری در تثبیت نظریه هایی خواهد بود که می تواند مبنای تسریع در رشد کشور قرار گیرد.
نفی هرچیز٬ همانند تأیید همه چیز٬ سودمند نخواهد بود. این تأیید و آن نفی٬ دو روی یک سکه اند.

جمشید اسدی گفت...

دوست گرامی آقای علی رضا قراباغی
در مورد دگرگونی ها و تغييرات در ايران جای شکی نيست.
حتی به نظرم در هيچ تاريخی به اندازه امروز ايران اين قدر سکولار نبوده است. می دانيد ميان استبداد به اسم مذهب و زندگی به اسم مذهب تفاوت بايد قايل شد.
با وجود اين بايد پرسيد اين دگرگونی های اجتماعی چه زمانی به دگرگونی های سياسی و برقراری دموکراسی در کشور می انجامد.
من در مورد ريشه شرقی اقتصاد دولتی خيلی با شما موافق نيستم. بازار، يعنی بخش خصوصی، در جوامع شرقی و به ويژه اسلامی تاريخ بلندی دارد. رشد شتابان به وسيله دولت اما به لحاظ تاريخی جديد است.
اما در مورد اين که تار و پود بيشتر روشنفکران را سوسياليسم و دولت گرايی پر کرده است سخت با شما موافقم. يکی از بزرگ ترين مشکلات ما هم همين است.
سخن آخر اين که به گمان من، اقتصاد بازار بنياد همراه م هم قدم دموکراسی است. پايداری دموکراسی به اقتصاد بازار بستگی دارد.
با گرامی داشت