پنجشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۷

يادداشتي بر نامه هاي اقتصاددانان کشور

يادداشتي بر نامه هاي اقتصاددانان کشور
جمشيد اسدي www.AssadiOnline.com - پنجشنبه 23 آبان 1387 [2008.11.13]

براي سومين بار در سه سال گذشته، 60 تن از اقتصاددانان ايران در مهر ماه 1387‏‎ ‎‏ نامه‌اي به رئيس جمهور احمدي‌نژاد ‏فرستادند و نسبت به پيامد‌هاي‎ ‎تصميمات اقتصادي دولت وي، چون آزادسازي قيمت‌‌ها، پرداخت نقدي يارانه‌‏، استفاده زياده از ‏ارز در بودجه و افزايش فروش ارز ناشي از نفت به بانک مرکزي هشدار‏‎ ‎دادند و خطر افزايش نرخ تورم و‎ ‎کاهش ‏سرمايه‌‏گذاري در بخش توليد را گوشزد کردند‎.‎
پيش از اين هم، اقتصاددانان کشور دو نامه براي رئيس دولت نهم فرستاده بودند. دومين نامه سرگشاده بود و با امضاي 57 ‏اقتصاددان در خرداد سال 1386 در روزنامه‌ها منتشر شد و در آن با انتقاد از سياست‌هاي شتابزده و زمينه‌ساز تحريم‌، ‏يادآوري شده بود که با کاهش رشد اقتصادي، افزايش تورم و شکست در‎ ‎توزيع عادلانه ثروت، کشور به سوي بحراني پيچيده ‏کشيده مي‌شود‎.‎‏ اقتصاددانان درخرداد 1385 نيز با انتشار نخستين نامه‏‎‏ خود، در مورد سياست‌هاي اقتصادي‎ ‎به رئيس جمهور ‏احمدي‌نژاد هشدار داده بودند‎.‎‏ ‏
اما نخستين نامه سرگشاده اقتصادي، پيش از دوران محمود احمدي نژاد و در فاصله ميان دو رويداد سياسي مهم، يکي ورود ‏گسترده محافظه کاران به مجلس هفتم و ديگري آغاز مبارزه براي نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، از سوي يازده ‏اقتصاددان خطاب به دست اندرکاران قدرت منتشر شد (1) و در آن با افسوس خواري نسبت به كسري بودجه، تورم، ‏وابستگي به نفت، فساد اداري، بيكاري و عقب افتادگي، يادآوري شده بود که اين مشكلات همه مربوط به كشوري است با ‏امكانات و منابع قابل توجه و اينکه كشورهايي مانند كره جنوبي و تايوان كه فاقد بسياري از امكانات طبيعي هستند، دست ‏آوردهاي اقتصادي به مراتب چشم گيرتري از ايران اسلامي داشته اند. اين گروه بيانيه ديگري نيز منتشر کردند و نکات نامه ‏نخست را بسط و شرح دادند. ‏
مدتي پس از اين دو نامه و در آستانه انتخابات دور نهم رياست جمهوري، 120 اقتصاددان ديگر بيانيه اي به نام اجتماع ‏اقتصاددانان مستقل دانشگاهي منتشر کردند (شنبه 7 خرداد 84 مصادف با 29 ماه مه ‏‎2005‎‏) و در آن با اشاره به فقر و ‏تورم و شكاف طبقاتي در جامعه يادآور شدند که خط فقر مطلق از حدود 5/8 درصد در سال 57، به 7/12 درصد در سال ‏‏72، 2/17 درصد در سال 79 و سرانجام به حدود 19 درصد در سال 83 و خط فقر نسبي از 5/23 درصد در سال 79 به ‏حدود 32 درصد در سال 83 افزايش يافته است و بدين ترتيب نتيجه گرفته بودند که در قياس با 5/6 ميليون نفر در سال 79، ‏در سال 1383، حدود 10 ميليون نفر از جمعيت كل كشور قادر به سيركردن شكم خود نبودند (2).‏
هر دو گروه اقتصاددانان، با وجود تفاوت هايي در بينش و رويکرد، ساختار و کارکرد کنوني دولت را از مهم ترين عوامل ‏مشکلات اقتصادي ايران دانسته بودند. اقتصاددانان بيانيه يازده نفر،نگرش، حضور گسترده و دخالت هاي غير قابل پيش ‏بيني دولت در اقتصاد را علت اصلي گرفتاري معرفي کرده بودند. اقتصاددانان مستقل دانشگاهي نيز با اشاره به انحصارات ‏دولتي و فساد اداري، درمان را در رقابت‌پذيري دولت، تحديد و اصلاح ديوانسالاري، تقويت بخش خصوصي و واگذاري ‏سهام شركت‌هاي دولتي مي دانستند. جالب اين جاست که در همان روزهايي که بيانيه اقتصاددانان گروه نخست مورد بحث ‏رسانه ها و صاحب نظران بود (نيمه دوم آبان 1383)، شوراي نگهبان با اشاره به يكي از تفاسير اين شورا از اصل 76 ‏قانون اساسي به روشني اعلام کرد: اصل تحقيق و تفحص مجلس، شامل نهادهايي از قبيل شوراي نگهبان و نهادهايي كه زير ‏نظر مستقيم رهبري هستند، نمي‌شود (3). يعني فکر انحصارزدايي از برخي از نهادهاي دولتي و شبه دولتي را هم نکنيد! با ‏وجود اين تجربه نشان داد که اقتصاددانان اشتباه نکرده بودند.‏
حالا به نامه سوم اقتصاددانان بازگرديم. ايشان چه مي گويند و در چه مورد هشدار و رهنمود مي دهند؟ فهرست وار به انتقاد ‏ها اشاره مي کنيم و نکته هاي خود را برا آن مي افزاييم:‏
ـ ميزان درآمدهاي ارزي ايران در عمر سه ساله دولت "خدمت گذار"، 197 ميليارد و 800 ميليون دلار برآورد شده، اما ‏کسي يا نهادي و حتي مجلس هشتم "اصول گرا" هم گزارش دقيقي از ميزان سپرده و به ويژه نحوه مصرف درآمدها ندارد. ‏بنابر سند چشم انداز بيست ساله و قانون برنامه چهارم، که هر دو از اسناد رسمي نظام حمهوري اسلامي هستند، مي بايستي ‏از درآمدهاي ناشي از فروش نفت از سال 1384 تا 1386، دست کم 150 ميليارد دلار در حساب ذخيره ارزي سپرده مي ‏شد، اما گويا در پايان سال 1386، بيش از 14.5 ميليارد دلار در اين حساب نبوده است. کمتر از ده برابر. معادل همين مبلغ ‏را، دولت اصلاح طلب محمد خاتمي، با درآمد نفتي به مراتب کمتر، در حساب ذخيره ارزي باقي گذارده بود. بر اساس ‏برنامه چهارم توسعه که توسط نهادهاي رسمي خود کشور تصويب شده است، مي بايستي در طول نخستين سه سال ‏زمامداري رئيس جمهور احمدي‌نژاد، بيش از 47 ميليارد دلار از درآمدهاي نفتي هزينه نمي شد، اما دولت نهم در عمل ‏بيشتر از 142 ميليارد دلار هزينه کرده است. از قرار بسياري از درآمدهاي نفتي ملت ايران، هزينه آرمان هايي پرخرج و ‏غير عملي شده است. چرا؟ مگر قرار نبود سهمي از درآمدهاي نفتي در حساب ذخيره ارزي نگهداري شود تا در روزهاي ‏سقوط قيمت نفت و تنگناي مالي، دولت و مردم گرفتار نشوند؟ حالا که قيمت نفت از حدود 160 به 65 دلار رسيده است، ‏چطور مي توان نيازهاي مردم را برآورد؟ نامه نگاران البته اميدي ندارند که با چنين الگوي فکري، شکل خرج کردن ‏درآمدهاي نفتي ملت از سوي دولت تغيير کند.‏
ـ بر پايه همين نامه مي توان پرسيد: کم بها دادن به مفاهيم بنيادي علم اقتصاد برآمده از غرب به جاي خود، اما چرا دولت ‏نهم،قرارهاي اسناد قانوني خود نظام هم چون، سند چشم انداز بيست ساله وبرنامه چهارم را هم مورد بي توجهي قرار داده ‏است؟ بر اساس برنامه چهارم، قرار بود رشد ايران 12.2 درصد در سال باشد، اما در دوره سه ساله حکومت رئيس جمهور ‏احمدي‌نژاد رشد کشور با نفتي گران بها، بيش از 5.6 درصد بيشتر نبوده است. در همين مدت کشورهاي همسايه چون ‏ترکيه، امارات و عربستان رشدي بالاي 9 درصد داشته اند. تازه اين کشورها نه نهاد رهبري داشته اند، نه مجمعي که ‏مصلحت نظام را تشخيص دهد، نه شورايي که کارش گزينش بهترين ها براي تصدي امور کشوري باشد و يا رئيس دولتي ‏که حتي براي کل جهان هم طرح دارد! ‏
ـ استادان اقتصاد از فروپاشي "فضاي کسب و کار" در کشور نيز بيمناکند. بر اساس گزارش بانک جهاني، رتبه ايران به ‏لحاظ فضاي کسب کار در ميان 181کشور، 142 بوده است، در حالي که رتبه عربستان 16، کويت 52، امارات 46، عمان ‏‏57، آذربايجان 44، عمان 57 و رتبه ترکيه 59 بوده است. يعني در اين جا هم ايران از کشور هاي همسايه عقب افتاده ‏است. پس افتادن از کشورهاي نوظهور و تازه صنعتي شده به جاي خود. خوب وقتي فضاي کسب و کار بد بود، توليد نمي ‏شود، توليد که نشد، اشتغال ايجاد نمي شود و در نتيجه بيکاري بالا مي رود. اقتصاددانان شمار بيکاران کشور را بيشتر از ‏چهار ميليون نفر برآورد کرده اند که از نظر آنها آستانه تحمل جامعه است و افزوده اند که با اين حساب ادعاهاي عدالت ‏اجتماعي، کاهش فقر اقتصادي و نيل به پيشرفت را نمي توان جدي تلقي کرد.‏
ـ اقتصاد دانان به پيآمدهاي ناگوار تنش هاي ستيزگرايانه دولت نهم با جهان نيز اشاره مي کنند: از دست دادن فايده هاي بالقوه ‏بازرگاني و سرمايه گذاري خارجي گرفته تا هزينه هاي سنگين و ريسک بيشتري که به دليل تحريم هاي سازمان ملل، از ‏طريق واسطه گري بر صادرات و واردات تحميل مي شود.‏
ـ به باور استادان اقتصاد، برنامه هاي دولت نهم چون تلاش براي ادغام بانک ها، کاهش دستوري نرخ بهره، تشکيل بانک ‏قرض الحسنه، اعطاي وام هاي سهل به بنگاه هاي زود بازده و انحلال شوراي پول و اعتبار، نظام پولي و بانکي کشور را ‏فروپاشيد.‏
ـ نامه نگاران در مورد اجراي طرح تحول اقتصادي نيز سخت نگرانند و توزيع يارانه هاي نقدي در ميان 70 درصد ‏خانوارهاي کشور، پيش از ايجاد ثبات اقتصادي را، باعث تورم افسار گسيخته مي دانند. از آن گذشته، با توزيع يارانه ‏مصرفي به خانوارها، پرداخت اعتبارات ارزان قيمت، واگذاري زمين ارزان به خانوارهاي فقير شهري، کمک مالي به ‏مناطق محروم و توزيع سهام عدالت، مردم عملا صدقه بگير دولت شده اند. ‏
اين بود زبده نامه سوم اقتصاددانان به رئيس جمهور احمدي نژاد. گزافه نيست اگر دولت فربه، رانت خوار و غير پاسخگو ‏را ريشه اصلي فروپاشي اقتصاد در کشور بدانيم. چه بر پايه آموزه هاي اين نامه، چه نامه هاي پيش. چه با امضاي اين ‏اقتصاددان و چه با امضاي آن ديگري. تجربه اقتصاد ارشادي دولتي، چه در کشورهاي سوسياليستي، چه در جهان سوم، ‏نتيجه اي جز ناکآرمدي، افت توليد، استبداد و فساد به همراه نداشته است. اما بايد بياد داشت که در جمهوري اسلامي، دولت ‏خود تحت تصدي نهادهاي پنهان و نيمه پنهان و در همه حال غير پاسخگوست. نشانه ها در اين مورد فراوانند: ناتواني دولت ‏در کاهش سهم شوراي نگهبان، شوراي مصلحت و نهادهاي مستضعفان و شهيد در بودجه کشور يا ناکامي در خصوصي ‏سازي شفاف بنگاه هاي دولتي. اين درست که تا اقتصاد از تصدي دولت نرهد، کارآ و ثروت ساز نخواهد شد، اما نکته اين ‏جاست که تا دولت از تصدي نهادهاي فرادولتي نرهد، حتي اگر بخواهد کاري در مورد آزادي اقتصاد ايران نتوانست کرد. ‏اين نکته اي است که شايد کمتر مورد اشاره اقتصاددانان فرزانه و شيردل کشور قرار گرفته است.‏
اما فرقي هم نمي کند. از آن جا که در هرحال رئيس جمهور اعتنايي به نظرات کارشناسي نمي کند، به اين نکته هم توجهي ‏نخواهد کرد. بدين ترتيب، فضاي کسب و کار در کشور روز به روز تيره تر از پيش مي شود و اقتصاددانان بيمناک چاره ‏اي جز نوشتن نامه و دست کم ثبت هشدارها در تاريخ نخواهند داشت. با توجه به رويکرد محمود احمدي نژاد، به گمان قوي، ‏اقتصاد دانان نامه هاي بيشتري خواهند نوشت. ‏
با وجود اين فضاي تيره و دلسرد کننده اقتصادي، جاي خوشوفتي است که اقتصاددانان ايراني کم کم حضور مستقل خود از ‏سياستمداران را اعلام مي كنند و از ديدگاهي ويژه يادآور اهميت توليد و توزيع ثروت بر زندگي سياسي مي شوند. در ‏کشوري که اقتصاد به شکل نگران کننده اي در گفتارهاي سياسي و اجتماعي نخبگانِ در قدرت و به دنبال قدرت غايب است، ‏ابتکار اقتصاددانان اقدام مبارکي است. راستي چرا حقوق دانان، سياست شناسان، پزشکان، علما و ديگر کارشناسان قدم در ‏راه اقتصاددانان نمي گذارند؟‏
‎‎پانوشت‎ ‎
‏1. دکتر مهدي بهکيش، دکتر جمشيد پژويان، دکتر غلامعلي فرجادي، دکتر محمد طبيبيان، دکتر مهدي عسلي، دکتر موسي ‏غني‌نژاد، دکتر احمد مجتهد، دکتر مسعود نيلي، دکتر حسن درگاهي، دکتر علينقي مشايخي و دکتر ابوالقاسم هاشمي اين بيانيه ‏را امضاي کرده بودند.‏
‏2. در ميان امضاهاي اين بيانيه كه بيش از 120 نفر از اقتصاددانان مستقل دانشگاهي آن را امضا كرده‌ بودند، نام‌هايي ‏همچون پروفسور دكتر منوچهر فرهنگ، استاد جهانشاه سي‌سختي، استاد محمد مهدي مدرس، دكتر فريدون نوايي، دكتر ‏عباس تكيه، پرفسور دكتر مهدي صحراييان و دكتر محمود جامساز ديده مي‌شد.‏
‏3. خبرگزاري دانشجويان ايران – تهران، سرويس فقه و حقوق - حقوق سياسي (‏http://isna.ir/ISNA‏). ‏

هیچ نظری موجود نیست: