سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۷

مقاله ای از فريدون خاوند: چرخش بزرگ در بازار جهانی نفت

بحران جهانی باعث شد که فعاليت های افتصادی دربعضی از کشورها، مثل هند و چين، آهسته تر از پيش شوند و در برخی از کشورهای اروپايی، حتی به حالت رکود افتند. اين باعث خواهد شد که تا از سرگيری فعاليت ها و رونق اقتصادی، تقاضای بازار جهانی برای سوخت و به ويژه نفت کاهش يابد. تاثير کاهش تقاضای نفت بر اقتصاد ما چيست؟دوست خوبم، دکتر فريدون خاوند، مقاله ای در اين مورد نوشته و با مهر پذيرفته که آن را در "بازار و سياست" منتشر کنم. اين شما و اين هم مقاله دکتر خاوند.
فریدون خاوند : چرخش بزرگ در بازار جهانی نفت

نشست اضطراری سازمان کشور های صادر کننده نفت (اوپک)، که جمعه بیست و چهارم اکتبر در وین برگزار میشود، پاسخ طبیعی اعضای این سازمان به چرخشی است ناگهانی که طی حدود سه ماه، بهای طلای سیاه را از مرز بشکه ای 150 دلار به پیرامون هفتاد دلار فرو کشید.
سقوط پنجاه و دو در صدی بهای نفت در مدت زمانی چنین کوتاه یکی از پیآمد های بحران مالی پر دامنه ای است که در واپسین ماه های سال 2007 میلادی به تدریج اقتصاد ایالات متحده آمریکا را در بر گرفت و در سال 2008، اروپا و بخشی از آسیا را در خود فرو برد.
«شوک» و «ضد شوک»
شماری از کشور های عضو «اوپک» که طی دو سال گذشته، پا به پای روند رو به رشد بهای نفت، هزینه های ارزی خود را بالا بردند و وابستگی خود را به دلار های نفتی شدت بخشیدند، از دگرگون شدن ناگهانی بازار جهانی طلای سیاه به هراس افتاده اند و نشست اضطراری جمعه آینده، زیر فشار آنها برگزار خواهد شد.
فرو ریزی بهای نفت در سه ماه گذشته، که مسئولان ارشد کشور های صادر کننده از جمله ایران را شگفت زده کرده، پدیده ای بیسابقه نیست. تاریخ صنعت نفت از آغاز پیدایش آن در نیمه دوم قرن نوزدهم تا امروز، سرگذشت فراز و نشیب هایی است که در آخرین دهه های قرن بیستم از آنها با اصطلاح «شوک» و «ضد شوک» نفتی یاد میشود.
«شوک» یا «تکانه» نفتی به معنای اوجگیری ناگهانی و چشمگیر بهای نفت و «ضد شوک» یا «ضد تکانه»، بر حرکت معکوس این کالا اطلاق میشود. بهای هر بشکه نفت به دلار امروز (یا دلار ثابت)، که در پی دو «شوک» 1973 و 1979 میلادی تا مرز نود دلار پیش رفته بود، با «ضد شوک» سال های 1980 به زیر بیست و پنج دلار سقوط کرد. در سال های 1997 تا 1999، در بحبوعه بحران اقتصادی آسیا، بهای هر بشکه نفت به دلار ثابت به زیر 18 دلار کاهش یافت و ضربه ای سنگین بر اقتصاد های تک محصولی نفتی از جمله ایران وارد آورد.
شماری از کشور های نفتخیز، با درس آموختن از این تجربه ها، به صندوق های ذخیره ارزی روی آوردند، با این هدف که در دوران رونق بازار طلای سیاه، مازاد در آمد نفتی خود را، به منظور استفاده در روزگار سختی ها، کنار بگذارند.
شمار دیگری از همان کشور ها، به ویژه ایران، طی دو سه سال گذشته یکبار دیگر اوجگیری بهای نفت را غیر قابل بازگشت دانستند، دلار های حاصل از صدور این کالا را بی ملاحظه هزینه کردند، بر شدت اعتیاد خود به رانت نفتی افزودند، و اصلاحات ضروری برای خروج از اقتصاد تک محصولی را پشت گوش انداختند. امروز که بازار نفت دگرگون شده و «ضد شوک» تازه ای را تجربه میکند، جای خالی ده ها میلیارد مازاد در آمد ارزی که به هرز رفتند، بیش از همیشه به چشم می خورد.
عرضه و تقاضا
متغیرهای تاثیر گذار بر بهای نفت در کوتاه مدت کاملا شناخته شده اند. نفت، بیش از هر چیز، یک ماده اولیه است و بهای آن طبعا زیر تاثیر عرضه و تقاضا بالا و پایین میرود. با شتاب گرفتن رشد اقتصادی در کشور های پیشرفته مصرف کننده نفت، و نیز افزایش نیاز قدرت های نوظهور اقتصادی به ویژه چین و هند، تقاضای نفت و به تبع آن بهای این کالا بالا میرود. همین متغیر اساسی، طی چند سال گذشته، مهم ترین عامل تاثیر گذار بر رونق بازار نفت بود.
رشد نسبتا بالای تولید ناخالص داخلی در آمریکا، بخش مهمی از اروپا، و شمار زیادی از کشور های در حال توسعه به ویژه دو غول جمعیتی جهان، بازار رو به گسترشی را برای کشور های صادر کننده نفت به وجود آورد.
از این دیدگاه، تردیدی نیست که مهم ترین مخالفان غرب، از جمله محمود احمدی نژاد و هوگو چاوز، از رونق اقتصادی در آمریکا و اروپا سود می برند. در عوض رکود کنونی و شاید هم رشد منفی اقتصادی در اروپا و آمریکا، و تاثیر منفی آن بر دیگر کشور ها، به دلیل پایین آوردن تقاضای نفت، دشمنان سوگند خورده واشینگتن را نیز با کمبود رانت حاصل از فروش نفت روبرو میکند.
عرضه و تقاضا مهم ترین متغیر تاثیر گذارنده بر بهای نفت است، ولی تنها متغیر نیست. رویداد های ژئوپولیتیک، به ویژه در کانون های مهم انرژی از جمله خاورمیانه، با دامن زدن به تنش و ترس از آینده، به رونق گرفتن بازار نفت دامن میزند. رویداد های طبیعی، از جمله بروز طوفان و در خطر قرار گرفتن پلاتفرم ها و پایانه های نفتی، و نیز گمانه زنی معامله گران در بازار های بین المللی، بهای طلای سیاه را طبعا بالا و پایین می برد.
در ورای این عوامل، نقش سازمان «اوپک» را به عنوان یک کارتل تاثیر گذار بر بازار جهانی نفت، نباید نادیده گرفت. فلسفه وجودی این کارتل آن است که در صورت کاهش تقاضا و خطر فرو ریزی بهای نفت، سقف تولید اعضای خود را پایین بیآورد و با کاهش عرضه، راه را بر سقوط بازار نفت ببندد.
با توجه با سقوط 52 در صدی بهای نفت در سه ماه گذشته، «باز» های «اوپک» کاهش قابل ملاحظه سقف تولید سازمان را پیشنهاد میکنند. به گفته محمد علی خطیبی، نماینده ایران در «اوپک»، احتمال دارد این سازمان در نشست روز جمعه خود سقف تولید اعضای خود را یک تا سه میلیون بشکه در روز کاهش دهد.
آیا این ابتکار خواهد توانست رونق را به بازار جهانی نفت باز گرداند؟ تاریخ سی سال گذشته به رهبران «اوپک» آموخته است که باید با احتیاط فراوان از سلاح کاهش عرضه برای بالا بردن بهای نفت، استفاده کرد. در شرایط بحرانی کنونی، اوجگیری بازار نفت می تواند به رکود اقتصادی در آمریکا و اروپا دامن بزند و، در نهایت، تقاضای این کالا را از سطح کنونی آن نیز، پایین تر بیآورد.
به علاوه بعید به نظر میرسد که «کبوتر» های «اوپک» برای یک زور آزمایی بزرگ با مصرف کنندگان غربی، شور و شوق زیادی از خود نشان دهند. تردیدی نیست که در چند روز آینده، در رابطه با نشست اضطراری «اوپک» در بیست و چهارم اکتبر، چانه زنی های درونی بر سر کاهش احتمالی سقف تولید میان اعضای این سازمان افزایش خواهد یافت.
دلهره دایمی
در شرایط کنونی، که بحران از بخش مالی به «اقتصاد واقعی» سرایت کرده، چشم انداز اقتصاد های امریکا، اروپا و ژاپن، دستکم تا نیمه سال 2009 میلادی، تیره به نظر میرسد و پیش بینی های سازمان های بین المللی، به ویژه صندوق بین المللی پول، نیز از رکود و حتی رشد منفی در بعضی از کشور های عضو "گروه هفت" خبر میدهد.
در اقتصاد های نوظهور به ویژه چین و هند، بنا به همان پیش بینی ها، رشد اقتصادی از میانگین چند سال گذشته کمتر است، هر چند که همچنان در سطوح نسبتا بالایی ادامه خواهد یافت. در مجموع، اگر تنها تقاضای نفت را در رابطه با فعالیت اقتصادی در سراسر جهان در نظر بگیریم، بهای این کالا همچون دیگر مواد اولیه طی ماه های آینده در وضعیت چندان درخشانی نخواهد بود.
با این حال در دراز مدت، عواملی چند زمینه اوجگیری دوباره بهای نفت را فراهم میآورند. پیش بینی های کنونی نشان میدهند که احتمال کشف منابع تازه ای که سهل الوصول و غنی باشند، روز به روز کمتر میشود. از هم اکنون شرکت های بزرگ نفتی به منابعی روی آورده اند که بهره برداری از آنها تنها با نفت بشکه ای بالا تر از هشتاد دلار امکان پذیر است. همچنین شماری از بررسی های علمی نشان میدهند که تولید نفت جهان، تا سال 2020 میلادی، در سطح 95 تا 100 میلیون بشکه در روز در جا خواهد زد و امکان افزایش باز هم بیشتر آن وجود ندارد. در شرایطی که قدرت های تازه ای در عرصه اقتصاد ظهور خواهند کرد و به نفت بیشتری نیاز خواهند داشت، بهای این کالا رو به افزایش خواهد گذاشت.
البته متغیر هایی غیر قابل پیش بینی می توانند همه این فرضیات را بر هم بزنند. به کار گرفته شدن تکنولوژی های تازه در کشف و بهره برداری منابع، ابداع روش های جدید برای صرفه جویی در مصرف انرژی، زایش انرژی های جانشین و غیره، همه و همه می توانند محاسبات کنونی را تغییر داده و سناریو های تازه ای را رقم بزنند.
با توجه به نوسان های بزرگ بهای نفت در کوتاه مدت، و عوامل ناشناخته ای که بر تحولات آتی آن در میان مدت و دراز مدت سنگینی میکنند، وابسته شدن یک اقتصاد ملی به این کالا به معنای قبول تکان های دایمی، زیستن در دلهره و بنا کردن آینده بر شن های مواج است. این وضعیتی است که در ایران به وجود آمده و رهایی از آن به یک تحول بنیادی در عرصه های سیاسی و اقتصادی نیاز دارد.
به تاخیر افتادن این تحول، اعتیاد کشور را به دلار های نفتی به گونه ای بیسابقه شدت بخشیده و در شرایط کنونی، با توجه به چرخش بزرگ در بازار طلای سیاه، ایران چاره ای ندارد جز چشم دوختن به تصمیم های «اوپک» تا مگر با کاهش عرضه نفت، تزریق روز افزون این ماده مخدر در شریان های اقتصادی اش همچنان ادامه یابد.

هیچ نظری موجود نیست: