"تيله های اخلاقی" اپوزيسيون
دوشنبه 4 مرداد 1389، 25 ژوييه 2010
يادهای سال های جوانی و مبارزه در اردوی چپ به خير! من در سال های دانشجويی، در رو پيرو کنفدراسيون CIS بودم ودر زير عضو سازمان اتحاد و سپس حزب رنجبران. البته کسانی که از سر مهر نوشته های نگارنده را دنبال می کنند می دانند که باورهای من بسيار دگرگشته اند و ديگر نه به مبارزه طبقاتی باوری دارم و نه به ماترياليسم تاريخی. نه پيرو حزب پيشرو پرولتاريا هستم و نه در پی برنامه ريزی علمی در اقتصاد. کمابيش می توان گفت که ديگر هيچ يک از آموزه های سوسياليسم "علمی" راهنمای انديشه و کردار من نيستند.
با وجود اين، هر چه بيشتر از سن ام می رود ياد سال های مبارزه در چپ برايم گرامی تر و شيرين تر می شود. نخست بدين دليل که کار در سازمان های چپ از بهترين کارآموزی هايی بود که می توانستم برای فعاليت سياسی داشته باشم. افزون بر آن، حالا شايد از اقبال خوشم، با انسان هايی به نهايت صميمی و افتاده نشست و برخاست داشتم. چه نکته ها که بی هيچ چشم داشتی به من آموختند. از نقد باورها و کرده های سياسی گذشته، بی تعارف بگويم که به لحاظ مناسبات انسانی وامدار بسياری از رفقای آن دوران ام. يکی از نکات به ياد مانده از آن سال ها حکايت "تيله" است، که هنوز برای من به اعتباری آموزنده است.
آری همين تيله يعنی توپ کوچک شيشه ای که لابد در سال های کودکی بازيچه بسياری مان بوده است. در آن سال ها، در جلسات بحث و گفتگو، اصطلاحی داشتيم به اين عبارت که: رفيق جان، تيله نيانداز!
يعنی چه؟ يعنی بحثی خارج از موضوع جلسه مطرح نکن که تمامی شرکت کنندگان را همچون کودکان در پی تيله به دنبال خود بکشاند و موضوع از دستور خارج شود. البته بارها اين اتفاق می افتاد و رفقا، برخی از سر سادگی و برخی از سر شيطنت، تيله می انداختند و ای بسا موفق می شدند که بحث را از موضوع اصلی به جای ديگر و بی راهه بکشانند.
به هر حال به گمانم "رفيق جان تيله نيانداز!" تصوير گويايی است از کسانی که خارج از دستور سخن می گويند و از بد دلی يا سادگی بحث را منحرف می کنند. اين تصوير آن قدر گوياست که گاهی، بر سر کلاس درس يا کنفرانس دانشگاهی، بی اختيار به زبانم می آيد که به دانشجويی يا همکاری بگويم: "رفيق تيله نيانداز!" در دل می خندم تا به خود آيم.
اما حالا مدتی است که گفته ها و اشاره های بسياری از دوستان آشنا و بيگانه در اپوزيسيون من را دوباره به ياد "تيله" می اندازد. بدين معنی که زمانی که در برابر پرسش و جستار حساسی قرار می گيرند، به جای برخورد يا نقد، نکته ای به نهايت متفاوت و جدا مطرح می کنند و بحث اصلی را منحرف می کنند. مثلا کسی مطرح می کند که در دوران رياست جمهوری خاتمی، پاسداران سرسخت به تدريج ارگان های قانونگذاری (مجلس) و اقتصادی را در کشور تصاحب کردند و با احمدی نژاد به قدرت سياسی يورش بردند تا اين که در خرداد 1388 قدرت را يک دست در اختيار گرفتند و حتی دگرانديشان خودی را هم بيرون انداختند تا چه رسد به اصلاح طلبان. بدين ترتيب بر تحول خواهان دموکرات "غيرخودی" است که در برابر حاکميت بايستند، چه بر خلاف دوران رفسنجانی يا خاتمی، ديگر هيچ نيروی اصلاح طلبی تأثيرگذار در حاکميت نيست که اپوزيسيون، به لحاظ پراگماتيسم سياسی، از آن پشتيباتی کند و از افشای سرسختی حاکميت کوتاهی نکند.
اين تحليل را می توان از ديدگاه های گوناگون نقد کرد. اما به هر حال درست يا نادرست روشن است که به چه اشاره می کند. اما برخی از کوشندگان اپوزيسيون، به جای برخورد و نقد برنهاده تحليل، تيله می اندازند و بحث به کلی متفاوتی را مطرح می کنند. مثل اين:
ما در اوايل انقلاب بسيار تندروی کرديم و نتايج بدی گرفتيم. پس حتی به اسم اپوزيسيون هم نبايد تندروی کرد.
می بينيد! حرف درستی است، اما چه ربطی به موضوع بحث دارد؟ مگر کسی گفته بود: تندروی کنيد يا تندروی به اسم اپوزيسيون اشکالی ندارد؟
تيله اندازان اپوزيسيون امروز اما در "تيله اندازی" نوآوری هم کرده اند و فن ديگری هم بر آن افزوده اند. گذشته از منحرف کردن بحث، نکته يا پند و اندرز اخلاقی هم اضافه می کنند "اخلاقی" تا واقعا طرف را بترسانند کنند و بحث را به هر سمت و سويی که می خواهند بکشانند.
مثلا نگاه کنيد به همين مثال بالا. نه تنها بحث منحرف شده است، بلکه حتی طرف بحث اگرنه محکوم، دست کم متهم به "تندروی" و لابد "انقلابی گری" است. حالا اگر طرف کم تجربه، ساده يا خسته باشد از خير نکته يا پرسش اش می گذرد و سپر می اندازد و بدين ترتيب "تيله اندازان" اپوزيسيون با برداشتن سد ديگری گفتمان خود را بيشتر رواج می دهند. از همين روست که من اين شگرد اپوزيسيون را "تيله اندازی اخلاقی" ناميده ام. هم تيله است و بحث را منحرف می کند و هم اين کار را به اسم اخلاق می کند تا خود پراعتبار شود و طرف بی اعتبار. يک نمونه ديگر از "تيله اندازی اخلاقی" اپوزيسيون:
مثلا شما می گوييد: با وجود مقاومت آفرين برانگيز آقايان موسوی و کروبی، اين دو هيچ يک جنبش سبز را رهبری نمی کنند و استراتژی مبارزاتی ارائه نمی دهند. بدين ترتيب خطر آن هست که مردم کم کم از صرف حرف های نيک و انتقادهای شيردلانه خسته شوند و در نبود دست آورد عملی از کوچه و خيابان بروند.
و "تيله اخلاقی" که به جای پاسخ از اپوزيسيون اصلاح طلب منفعل دريافت می کنيد، بدين ترتيب است: تمام ارزش جنبش سبز به مسالمت جويی آن است. مردم از خشونت گريزانند و خوشبختانه هيچ فراخوانی را در اين مورد نمی پذيرند.
اما مگر کسی صحبت خشونت و مشی مسلحانه کرده بود؟ احتمالا خود "تيله انداز" می داند که موضوع بحث خشونت نبوده است. اما چنين می کند که هيچ نقد و اشاره ای کمتر از تمجيد به کروبی و موسوی نشود.
يک نمونه ديگر. شما می گوئيد: بر جامعه جهانی و به ويژه کشورهای دموکراتيک است که از مقاومت مردم ايران عليه استبداد و جنبش سبز برای آزادی پشتيبانی کنند.
تيله انداز واکنش نشان می دهد که: ما نبايد از لج جمهوری اسلامی و مخالفت با آن، تن به استعمار و وابستگی کشور به بيگانه دهيم.
بی شک "تيله اندازی اخلاقی" شگرد کارآيی است و می تواند طرف بحث را خلع سلاح کند. با وجود اين بايد دانست اين شگرد بديلی هم دارد و می تواند "تيله اندازی" را از کار بياندازد. اين بديل کدام لاست؟
کسی که هدف"تيله اندازی اخلاقی" قرار می گيرد می بايستی بی درنگ، انحراف از بحث اصلی را افشاء کند و به روشنی بگويد که انحراف بحث از سوی "تيله انداز" يا ناآگاهانه و از سر بی دقتی بوده است و يا آگاهانه و از سر بددلی و در هر حال نتيجه آن است که بحث را از موضوع اصلی منحرف می کند.
بايد در هر حال اشاره کرد که از بحث انحرافی گذشته، پند و اندرز اخلاقی هم در اين جا موردی ندارد. نه اين که کسی مخالف آن آموزه اخلاقی باشد، بلکه تنها بی مورد و ارتباط آورده شده و احتمالا هدف نه يادآوری و بزرگداشت اخلاقی، که منحرف کردن بحث اصلی بوده است.
نکته آخر اين که از هيچ گفتن و گوشزد نهراسيد. نه در مورد استبداد يکدست در حاکميت در نظام جمهوری اسلامی، نه در مورد شکل مبارزه و نه در مورد آقايان موسوی و کروبی. هر چه باشد سخن بر یر آزادی ايران و ميهن مان است. مگر، نه؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر