یکشنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۷

آيا جمهوری اسلامی و آمريکا مذاکره خواهند کرد؟

آيا جمهوری اسلامی و آمريکا مذاکره خواهند کرد؟
دوشنبه 26 اسفند 1387، 16 مارس 2009

جمشيد اسدی
www.AssadiOnline.com

باراک اوباما در طی مبارزات انتخاباتی برای دستيابی به مقام رياست جمهوری، روش ديپلماتيک و اصل مذاکره را به عنوان نخستين رويکرد برای حل "مشکل ايران" مطرح کرد. وی در روزهای آغازين زمامداری خويش به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا بازهم بر اين رويکرد پای فشرد و گفت : اگر ایران "ابراز دشمنی" را کنار بگذارد، آمریکا حتی آماده برقراری مناسبات دوستانه است. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا نيز موضع رئيس جمهورش را تاکيد کرد و خواستار "تعامل معنی دار" دولت ایران با جامعه بین المللی شد.
خوب اين از رويکرد مثبت و اعلام آمادگی مقامات آمريکايی برای گفتگو با جمهوری اسلامی که دست کم در حرف چرخشی است روشن نسبت به ديپلماسی جورج بوش، رئيس جمهور پيشين آمريکا. اما چنين رويکردی باعث انجام مذاکره ميان ايالات متحده و جمهوری اسلامی و از سرگيری مناسبات ميان دو کشور خواهد شد؟ برای پاسخ می بايستی پرسيد که برای گفتگو با ايران، آيا شرط و شروط آمريکايی ها تغيير کرده اند؟ راستی منظور آمريکايی ها از پيش شرط هايی چون کنار گذاردن "ابراز دشمنی" و "تعامل معنی دار" با جامعه جهانی از سوی جمهوری اسلامی چيست؟

پيش شرط های آمريکا برای مذاکره با جمهوری اسلامی. به نظر نمی رسد که پيش شرط های تيم رئيس جمهور جديد آمريکا برای مذاکره و گفتگو با جمهوری اسلامی تفاوتی اصولی با سياست دولت های پيشين ايالات متحده داشته باشد. سیاست خارجی آمريکا، همچون ديگر سياست های راهبردی اين يا ديگر کشورهای با سابقه بلند دموکراسی، بيشتر نشانگر "تداوم" است تا "تغییر". البته تغيير با اصلاحاتی چند ممکن است، اما تعييری تند و راديکال در سياست خارجی ايالات متحده آمريکا بعيد به نظر می رسد. از همين رو به استناد منابع و مقامات رسمی آمريکا به جرات می توان گفت که پيش شرط های تيم جديد رياست جمهوری در آمريکا برای مذاکره و گفتگو با جمهوری اسلامی کمابيش همان پيش شرط هايی است که دولت کلینتون و دولت بوش داشتند و در نتيجه انتخاب هایی که جمهوری اسلامی در برابر خود دارد همان گزینه های پيشين است : توقف برنامه هسته‌ای غنی سازی اورانيوم، عدم حمایت از تروریسم و پرهيختن از تهدید اسرائیل.
اگر جمهوری اسلامی اين پيش شرط ها را بپذيرد و به اجرا در آورد، آن گاه آمريکا در مورد بسته های تشويقی بزرگی چون عضویت در سازمان تجارت جهانی، سرمایه‌گذاری اقتصادی و رفتن به سوی عادی‌سازی مناسبات سیاسی و ديگر با جمهوری اسلامی مذاکره خواهد کرد (1) و در غير اين صورت بر تحریم‌های اقتصادی عليه ايران خواهد افزود و انزوای سیاسی اين کشور در صحنه بين اللملی را تشديد خواهد کرد. با اين حساب چه چيز نسبت به دوران جورج بوش يا حتی بيل کلينتون تغيير کرده است؟ عملا هيچ.

واکنش بلند پايگان جمهوری اسلامی به دولت باراک اوباما. بدون شک، مقامات کارکشته جمهوری اسلامی و حتی رئيس جمهور احمدی نژاد بيشتر از اپوزيسيون ساده لوح و روشنفکران شتابزده، اصل "تداوم" در سياست خارجی آمريکا را درک کرده اند و از همين رو، همچون دوران پيش از باراک اوباما، کماکان بر مواضع پيشين خود پای می فشارند. از ديدگاه سرسختان جمهوری اسلامی نيز هيچ چيز تغيير نکرده است. مقامات آمريکايی و جمهوری اسلامی امروز بر همان مواضعی اند که بيش از بيست سال است باعث درگيری و تنش ميان دو کشور شده است.
محمود احمدی نژاد در واکنش نسبت به نخستين سخنان باراک اوباما در مورد ايران که شرحش رفت خواستار عذر خواهی آمریکا از ایران شد. اما عذر خواهی در چه مورد؟ کودتای 28 مرداد؟ مگر برانداختن دولت دموکراتيک، اما لائيک مصدق امروز مسئله محافظه کاران جمهوری اسلامی شده است؟ بسيار خوب، فرض کنيم شده است، اما مگر خانم آلبرايت وزير امورخارجه بيل کلينتون در اين مورد پوزش نخواست و با وجود اين، از مقام معظم رهبری گرفته تا مجلس نشينان محافظه کار تازه از راه رسيده در مورد پيآمدهای هرگونه تماس با آمريکايی ها به سيد محمد خاتمی، رئيس جمهور وقت، تذکر ندادند و تهديد نکردند؟
تازه عذرخواهی تنها شرط محافظه کاران جمهوری اسلامی برای گفتگو با آمريکا نيست، شرط رئيس جمهور محمود احمدی نژاد برای گفتگو و مذاکره با آمريکا تغییرات بنیادین ونه صرفا تغییرات "تاکتیکی و ادبیاتی" در سیاست های دولت جدید آمریکا است (2). خوب تغييرات بنيادی مورد نظر کدامند؟ محمود احمدی نژاد در اين مورد هم به روشنی اظهار نظر کرده است : دولت آمریکا دیگر به دنبال سلطه جویی برجهان نباشد، در نقاط مختلف دنیا حضور نداشته باشد، از صهیونیست های جنایتکار حمايت نکند و سابقه سیاه و جنایت هایی که دولت های مختلف اش بیش از ۶۰ سال علیه ملت ایران مرتکب شده اند را جبران کند.
خوب حالا اگر دولت باراک اوباما پيشنهادهای رئيس جمهور محمود احمدی نژاد را بپذيرد، آن گاه می توان به کاهش تنش، آغاز گفتگو و حتی برقراری مناسبات ميان دو کشور اميدوار بود. نگارنده اما، در مورد چنين دورنمايی خوش بين نيست. يک بار ديگر پيشنهادهای احمدی نژاد را بخوانيد.
گذشته از قوه مجريه، مجلس نهم محافظه کار هم توهمی در مورد تغيير سياست خارجی آمريکا از خود نشان نداده است. علی لاریجانی رئيس اين مجلس در واکنش به سخنرانی آغازين باراک اوباما درباره مسئولیت آمریکا نسبت به امنیت اسرائیل را ابهامی در فرضیه تغییر سیاست خارجی آمريکا ارزيابی کرد. همچون حشمت الله فلاحت پیشه، یکی از اعضای محافظه کار کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نهم که برنامه سیاست خارجی اوباما را تدوام سیاست های دولت جورج بوش توصیف دانست.
آيا انتخابات رياست جمهوری در 22خرداد سال 1388 ممکن است طرحی نو دراندازد و دريچه ای برای گفتگو با آمريکا بگشايد؟ البته اگر اصلاح طلبان بر سر کار بيايند و جرأتی بيش از پيش داشته باشند، لابد مشتاق رفع تنش و گفتگو ميان دوکشورند. اگر اصلاح طلبان يک برنامه انتخاباتی پخته و معقول در زمينه سياست خارجی ورابطه با آمريکا ارائه کنند، اوباما به يقين برنامه مذاکراتش را طوری تنظيم خواهد کرد، که بيشتر به درد کمپين انتخاباتی اصلاح طلبان بخورد، به شرط آن که نشانی از شجاعت لازم در اين زمينه از سوی ايشان بروز کند. اما باوجود مقام رهبری و محافل پنهان قدرت به نظر نمی رسد مقام رياست جمهوری، آن هم رياست جمهوری پيرو و بی ابتکار، نقش تعيين کننده ای در سياست های خارجی راهبردی کشور داشته باشد. خوب، موضع مقام معظم رهبری، آيت الله خامنه ای در مورد گفتگو با آمريکا چيست؟
به نظر ايشان، با وجود روی کار آمدن باراک اوباما هيچ تغييری در سياست آمريکا رخ نداده است و در نتيجه هيچ دليلی برای گفتگو و از ميان بردن تنش با ثروتمندترين دموکراسی جهان در بين نيست، کمااينکه به روشنی گفتند که دولت آمریکا هرگز حمایت خود از اسرائیل و "جنایت های آشکار" دولت این کشور را متوقف نکرده و پس حمایت اوباما از اسرائیل "همان کژراهه بوش" است. افزون بر "توهم زدايی" در مورد باراک اوباما، ايشان تنش کهنه جمهوری اسلامی با آمريکا و بلکه با جهان را دوباره يادآوری کردند و حل بحران فلسطین از طریق مذاکره با اسرائیل را مردود و ایجاد تشکیلات خودگردان فلسطینی را "تحقیر آمیز و اهانت بار" دانستند. تازه گويا اين همه برای کشور ما کم بود که پيشتر رفتند و نه تنها آمریکا و بریتانیا را به دليل "بزرگترین گناه" ایجاد و حمایت از اسرائیل، بلکه شورای امنیت سازمان ملل را نيز به جرم "تایید مشروعیت و شناسایی کشور اسرائیل" محکوم کردند (3).
خوب حالا اگر با مواضع آشتی ناپذيری که شرحشان رفت، بلند پايگان حکومتی آمريکا با رهبر جمهوری اسلامی و مسئولين پيرو ايشان گفتگو هم کنند، راه به جايی نخواهند برد.

همآوردی جمهوری اسلامی و آمريکا در منطقه. سال هاست که سه و گاهی چهار عامل برانگيزنده تنش ميان جمهوری اسلامی و آمريکا و حتی جهان غرب بوده اند: دشمنی با هستی اسرائيل، پشتيبانی از تندروهای حزب الله در لبنان و حماس در فلسطين، پرونده اتمی و هر از چندی بی پروايی آشکار نسبت به حقوق بشر در کشور.
اما پس از حضور نظامی آمريکا و غرب در افغانستان و عراق و از ميان رفتن دشمنان سرسخت ايران در اين دو کشور، جمهوری اسلامی به تدريج خيال کهنه سرکردگی در منطقه را زنده کرد و اين برانگيزنده چالشی تازه با آمريکا شد. جمهوری اسلامی در شرايطی در پی سرکردگی است که کماکان بی توجه به درخواست شورای امنيت و جامعه بين الملل در پی دستيابی به تکنولوژی، محو کشور اسرائيل، خروج آمريکا از خليج فارس و منطقه، پشتيبانی از جنگ افروزی های حزب الله در لبنان و حماس در فلسطين، ايجاد و رهبری "ناتوی اسلامی" و تبديل کنفرانس اقتصادی شانگهای به يک پيمان نظامی سياسی ضد غرب و آمريکاست.
با توجه به تنش افروزی حاکميت موجود در ايران، آمريکا، حتی با رئيس جمهوری به نهايت شکيبا و اهل مدارا، نمی تواند نسبت به نگرانی متحدين عرب و غير عرب خود در منطقه و به ويژه اسراييل بی اعتنا باشد و درست به همين دليل نمی تواند به تغيير توازن قوا در خاورميانه به سود جمهوری اسلامی تن در دهد. نه تنها کشورهای عربی در باره امنيت خليج فارس و برنامه اتمی جمهوری اسلامی اظهار نگرانی کرده اند، بلکه حتی محمود عباس رئيس تشکيلات خود گردان فلسطين در واکنش به گفته های آيت الله خامنه ای که شرحش در پيش آمد به روشنی از سران جمهوری اسلامی خواسته که به امور خود بپردازند و از دامن زدن به اختلافات فلسطينيان بپرهيزنند.
البته ممکن است ايران و آمريکا در شرايطی، مستقيم و غير مستقيم و به طور تاکتيکی مثلا در افعانستان و عراق با يکديگر همکاری کنند. اما باتوجه به مواضع ايدئولوژيک سرسختان نظام جمهوری اسلامی و بالا سر همه ايشان مقام معظم رهبری از يک سو و هدف ها و تعهدات آمريکا در منطقه از سوی ديگر، اگر هم بلند پايگان حکومتی دو کشور بر سر ميز گفتگو نشيند، راه به جايی نخواهند برد و موفق به برقراری دوباره مناسبات ميان دو کشور نخواهند شد.
زندگانی آيت الله خامنه ای دراز بپاياد، اما حتی اگر ايشان هم به اصطلاح مرسوم هم کيشان خود دعوت حق را لبيک گويند، باز هم تغييری عمده در مناسبات ايران و آمريکا پديدار نخواهد شد. شرط از سرگيری مناسبات ميان دوکشور، دگرگونی توازن قوا در درون مرز به سود اصلاح طلبان و دست کم برخی از مصلحت انديشان است. برای اين مهم، اصلاح طلبان و حتی مصلحت انديشان بايد درسی از رقيبان محافظه کار خود بگيرند: درس شهامت و پايداری.
راستی برای اصلاح طلبان ارزش چيست؟ جذب در ولايت فقيه يا پاسداری از سربلندی و آزادی ايران؟ (4)

پانوشت:
1. پایگاه اینترنتی کاخ سفید آمریکا در زمینه رویکرد دولت جدید آمریکا درباره ایران
2. سخنرانی محمود احمدی نژاد، روز چهارشنبه نهم بهمن 1387، در جمع مردم کرمانشاه، به نقل از رسانه های فارسی زبان
3. روز 14 اسفند 1387 در مراسم گشایش کنفرانس "فلسطین مظهر مقاومت، غزه قربانی جنایت" به نقل از BBC فارسی، چهارشنبه 04 مارس 2009 - 14 اسفند 1387، روز 14 اسفند 1387 به نقل از BBC فارسی، چهارشنبه 04 مارس 2009 - 14 اسفند 1387
4. با فرارسيدن نوروز، نگارنده از خوانندگان ستون خود در گويا يک هفته مرخصی می گيرد. نوشته بعدی من 29 مارس 2009 تقديم خواهد شد. نوروزتان پيروز و هر روزتان نوروز.

جمشيد اسدی

هیچ نظری موجود نیست: