یکشنبه، دی ۲۵، ۱۳۹۰

گفتگوهای جمشيد اسدی با چهره های ملی درباره انتخابات 4ـ رضا عليجانی


گفتگوهای جمشيد اسدی با چهره های ملی درباره انتخابات
4ـ رضا عليجانی
دوشنبه 26 دی ماه 1390، 16 ماه ژانويه 2012

اين چهارمين گفتگوی ماست در مورد انتخابات مجلس نهم در اسفند ماه پيش رو. تا پيش از اين با کورش زعيم، مهرانگيز کار و ابوالحسن بنی صدر گفتگو داشتيم. اين بار به سراغ شخصيت ملی ديگری می رويم: رضا علیجانی.
رضا عايجانی را چگونه بايد معرفی کرد؟ چهره بارز جريان ملی ـ مذهبی به ويژه از نیمه دوم دهه هفتاد؟ بی شک! اما او بيش از اين در کارنامه دارد. وی روزنامه نگار است و به ويژه در نشريه ايران فردا که زنده ياد عزت الله سحابی به راه انداخته بود در کنار ديگر ملی ـ مذهبی ها قلم می زد و سرانجام در سال 1376 سردبیر همان نشريه شد.
رضا عايجانی نويسنده و پژوهشگر نيز هست و در مورد زن و متن های مقدس کتاب منتشر کرده است. کارشناسی اصلی او اما، علی شريعتی است که در اين مورد 8 کتاب منتشر کرده است. تخصص ديگر رضا عليجانی به "زندان افتادن" است! از سال 1360 تا به امروز کوشندگی های سياسی و اجتماعی وی چون عضويت در سازمان های سياسی گروه پیشتازان، موحدین انقلابی و جریان ملی - مذهبی گرد مهندس سحابی و نيز فعاليت های دفاع از حقوق بشر يا به "بند" انجاميده اند و يا به زندگی مخفی. رضا علیجانی پس از کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری خرداد 1388 نيز برای چند روز دستگیر و زندانی شد. حالا هم مدتی است که در تبعيد سياسی در شهر پاريس است. جان که گرفت، دو باره چه خواهد کرد؟
گفتگو با رضا عليجانی را که در پی اين خواهيد خواند در شرايطی برگزار می شود که هیأت‌های اجرايی ستاد انتخابات وزارت کشور که برگمارده دولت هستند بيش از سی تن از نماینده های تهران و مراکز استان‌ها در مجلس اسلامی کنونی ـ و در ميان ايشان برخی از اصول‌گرايان ـ که نامزد شرکت در انتخابات دوره بعدی (روز دوازدهم اسفند) شده بودند را رد صلاحیت کرد. از آن گذشته، از ۱۰۶۶ نامزد حوزه انتخابيه تهران  هم ۳۱۹ نفر نيز رد صلاحيت شده يا خود  انصراف داده‌اند.
البته، مطابق قانون جمهوری اسلامی، رد صلاحيت‌شدگان چهار روز فرصت دارند تا اعتراض خود را به هیأت نظارت منتخب شورای نگهبان تسليم کنند. اگر این هیات ها هم رای به رد صلاحیت نامزدها دهند، شورای نگهبان به اعترضات رسیدگی و دست آخر فهرست نهایی نامزدهای تایید صلاحیت شده را به وزارت کشور خواهد داد. هر چه هست به نظر می رسد که سرنوشت نامزدها، همچون سرنوشت کشور، امروز در گرو رقابت پاسداران گرد محمود احمدی نژاد و اصول گرايان پيرو ولی فقيه است. در صحنه انتخابات اين رقابت ميان وزارت کشور است و شورای نگهبان.

******************************************************************

جمشيد اسدی. با تشکر از پذيرش اين گفتگو، آقای عليجانی ! ما به طور منطقی اين گفتگوها را از پيشينه انتخابات در نظام جمهوری اسلامی می آغازيم. برداشت شما در اين مورد چيست؟
رضا عليجانی. انقلاب ایران، انقلابی بود چند صدایی با غلبه صدای سنتی های سیاسی اسلامی. اما در کنار آنها نواندیشان مذهبی با سه گرایش )لیبرال ها، سوسیالیست ها، سوسیال – دموکرات ها) و چپ های مارکسیست (با غلبه چپ های رادیکال و در کنارشان حزب توده و رگه باریکی از روشنفکران و مترجمان و هنرمندان چپ)، ملیون و چند جريان ديگر وجود داشتند.
قانون اساسی پس از انقلاب نیز، از قانون نوشته شده توسط ملی – مذهبی های شورای انقلاب (بدون ولایت فقیه) گرفته تا قانون اساسی مجلس خبرگان (با ولایت فقیه) و حتی متن بازنگری شده (حاوی ولایت مطلقه فقیه) هم همین حالت چند صدایی را داشت و دارد که در یک مسیر تدریجی به سمت غلبه صدای سنتی، آن هم از نوع اقتدارگرای آن پیش رفته است.
در صحنه عمل نیز سیاست حذف و انحصار (در ابتدا متجلی در شعار حزب فقط حزب الله - رهبر فقط روح الله) با حذف رادیکال های جوان (اعم از مذهبی و غیرمذهبی) و ملیون از شورای انقلاب آغاز شد و با نوسانانی به تدریج دامن همه را گرفت تا به حذف  قائم مقام رهبری و در فرازی دیگر نخست وزیر و رئیس مجلس (آقایان موسوی و کروبی) و انبوهی از مسئولان سابق به اصلاحات گرويده رسید.
در عرصه اندیشه نیز شخصیت های مورد توجه و احترام تغيير کردند و نوبت از شریعتی به مطهری و دستغیب و اینک به مصباح یزدی رسید. تحول انتخابات در نظام جمهوری اسلامی نیز کم وبیش روندی را پيموده شبيه آن چه شرحش رفت.
پس از دوران اصلاحاتی که با انتخاب محمد خاتمی به عنوان رئيس جمهور در خرداد 1376 آغازيد و به دنبال آن جريانی از حاکمیت از طریق انتخابات به قدرت رسید که تصورش نمی رفت، طیف بیت رهبری و جناح های امنیتی – نظامی پیرامون آن و نیز جناح سنتی راست (به ويژه موتلفه) نظر خود بر مبنای مخالفت با دموکراسی و مشروعیت آرای مردم را آشکار ساخت. مصباح یزدی در تشریح آن نظر گفت اصلا ما در اسلام رأی اکثریت نداریم و این ادامه منطق سقیفه است! يادآوری می کنم که سقيفه در این تلقی یعنی رای مردم در برابر نصب خدایی رهبر که اشاره به برخی وقایع صدر اسلام بعد از فوت پیامبر دارد.
اما از آنجا که نهاد انتخابات در قانون اساسی تعبیه و پیش بینی شده است، به هر حال باید تشریفات آن انجام می شد که شد. طیف سياسی گرد بیت رهبری نیز که می خواست قدرت و ثروت انحصاری را در دست جناح امنیتی – نظامی نگاه دارد ماجراجویانه و وقیح تر از همه عملکردهایش در دوره های انتخاباتی پيشين، دست به مهندسی انتخابات سال 88 زد و شد آن چه شد.
در برابر اين دستکاری انتخاباتی جنبش اجتماعی اين بار از پايين سر برآورد، در حالی که جنبش اصلاحی برآمده از انتخابات 1376 بیشتر در بالا حرکت می کرد .
و اینک باز موسم انتخاباتی دیگر است و نهاد باقی مانده از انقلاب چندصدایی و قانون اساسی هایش باز هم در برابر حکومت و مردم و فعالان سیاسی و مدنی است.
این انتخابات اما، اولین انتخابات پس از پرحادثه ترین انتخابات نظام جمهوری اسلامی است که در پی واکنش گسترده مردم به تخلف و تقلب در آن، حاکمیت دیگر به سرکوب مخالفان سیاسی و حزبی، روشنفکران و دگراندیشان اکتفا نکرد و به کشتار، تجاوز و حبس و شکنجه مردم کوچه و بازار دست زد.
حاکمیت اینک هرچند با فشار و سرکوب شدید متکی بر پول نفت (چرا که سلاح تزویر مذهبی کندتر از همیشه شده است) توانسته است به ظاهر صحنه علنی سیاسی در جامعه را آرام کند؛ اما آتش زیر خاکستر از چشمان ناظران خود حاکمیت نیز پنهان نمانده است. اگر «ظاهر» جامعه در دست حاکمیت است، اما «باطن» آن و پس و پشت عرصه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، روابط بین الملل و ديگر حوزه ها سراسر مملو از بحران ناشی از ندانم کاری و ناتوانی، جنگ قدرت و منافع و شکاف عمیق دولت – ملت است. بر این بستر و پشت صحنه و روند حوادث است که می توان در باره انتخابات پیش رو دقیق تر حرف زد.

جمشيد اسدی. بسيار خب، به نظرمی رسد که از ديدگاه شما که کوشنده سياسی هستيد و ناچار از همان آغاز شاهد و تحليل گر رخدادهای سياسی کشور بوده ايد، جمهوری اسلامی کارنامه قابل قبولی در مورد انتخابات ندارد تحليل بلندی در اين مورد ارائه داديد. اما آيا اين کارنامه يکدست است؟ يا مثلا می توان انتخابات را دوره ای از تاريخ جمهوری اسلامی بهتر (ويا بدتر) از دوره های ديگر دانست؟
رضا عليجانی. این کارنامه یک دست نیست. البته نظر دادن در این مورد بستگی به نقطه عزیمت تحلیلی و استراتژیک هر کنشگر یا تحلیل گر دارد. اگر من آرزومندانه (اما بدون فکر و برنامه عملی) خواهان تغییر قدرت مستقر باشم، همه این انتخابات یک دست اند و حتی آنهایی که در آن رقابت نسبی هم وجود داشته باشد تنها فریبی هستند برای طولانی کردن عمر حاکمیت.
اما اگر – حتی با فرض تمایل به تغییر قدرت – به عمل و برنامه و «استراتژی»  - به معنای دقیق کلمه -  بیندیشم ، قطعا می دانم که این تغییر باید روی زمین وتوسط عده ای افراد و نیروهای حامل و عامل این تغییر صورت گیرد. معمولا ساختمان ها – ولو برج های عظیم ، کنایه از تغییرات بزرگ – به صورت حاضر و آماده در جایی وجود ندارند که با جرثقیل بیاورند و نصب شان کنند. چه یک ساختمان کوچک - در حد تغییر مسئولان ـ  و چه یک برج بزرگ  ـ در حد تغییر قدرت مستقر ـ  از طریق آجر روی آجر گذاشتن و صرف وقت و نیرو و مهندسی  بوجود می آید.
بدین ترتیب است که من معتقدم وجود «حداقل فضای تنفسی» برای روشنفکران و فعالان سیاسی و مدنی و « حداقل امکانات رفاهی » برای توده های مردم – به خصوص طبقه متوسط – شرط  تسریع روند دموکراتیزاسیون در ایران است. از این منظر است که انتخابات مختلف در ایران را به خاطر تاثیری که بر این دو متغیر دارند، در یک سطح قرار نمی دهم و همه را سرو ته یک کرباس نمی دانم. برخی انتخابات در دهه هفتاد به طور نسبی و از منظر وزاویه ای که خدمت تان گفتم بهتر و مفید تر بودند و برخی نیز مانند انتخابات در دهه شصت که آقای هاشمی و رجبعلی طاهری نامزد آن بودند و خنده دار تر از آن برگزاری انتخاباتی با یک نامزد و یا برخی انتخابات مثل مجلس قبلی و فعلی ونظایر آن را بدتر می دانم.

جمشيد اسدی. برسيم به بحث امروز، يعنی به بحث انتخابات مجلس شورای اسلامی نهم است که قرار است نظام اسلامی در اسفند ماه برگزار کند. گويا در حدود پنج هزار نفر برای شرکت در انتخابات مجلس ثبت نام کرده اند. با وجود اين بسياری از دست اندرکاران هنوز هم از پيآمدهای عدم استقبال مردم نگرانند و از همين رو از همراهان می خواهند که "تنور انتخابات را گرم" کنند. ايشان در عين حال نگران پيآمدهای مشابه آن چه پس از انتخابات رياست جمهوری خرداد 1388 روی داد نيز هستند. يادآوری می کنم که اين پيآمدها را دست اندرکاران "فتنه" ناميدند و بسياری ديگر "جنبش سبز" و "جنبش رأی من کو؟" تحليل شما چيست؟
رضا عليجانی. به نظر می رسد ترس حاکمان حکومت نظامی کنونی در ایران از مشکلات امنیتی انتخابات  به خاطر سر برآوردن دوباره جنبش سبز و یا ظهور وبروز کنش های اعتراضی ، بیشتر از تمایل آنها به استقبال مردمی و گرم شدن تنور انتخابات است. برای آن ها برگزاری یک انتخابات « آرام » مهم تر از برگزاری یک انتخابات « با شکوه » است. آنها می توانند با مهندسی انتخابات که دیگر در آن خبره هستند! وبا توافق جنا ح های مختلف درونی درگیرشان در این انتخابات وبرای حفظ مصلحت نظام درصدی به رای همه اضافه کنند تا گله واعتراض درونی  هم نباشد. دستگاه های تبلیغاتی هم دست خودشان است و از هر نوع انتخاباتی می توانند انتخاباتی با شکوه بسازند.
هر چند درحاشیه این خط مشی  تلاش هم کرده اند که بخشی از اصلاح طلبان درجه دو و سه را هم به درون انتخابات بکشند. اما تمایلی به حضور اصلاح طلبان برجسته نداشته اند و ندارند.
آن ها در این خط مشی شان هم چندان موفق نبوده اند و طبق آمارهای رسمی حدود شش – هفت  در هزار ( دقت کنید در هزار نه در صد) از ثبت نام کنندگان سابقه یا ادعای اصلاح طلبی داشته اند.
بنابر این فکر نمیکنم در این سی سال هیچ موقع صف تحریم و عدم شرکت در انتخابات این قدر طویل و گسترده و پر تعداد بوده باشد. بنابراین نباید بحث ها و جنگ های فرعی و حاشیه ای را بزرگ کرد و مثلا در رابطه با کلمه تحریم يا عدم شرکت جناح بندی های داخلی و جنگ های فرعی راه انداخت که صف بندی  اصلی را تحت الشعاع قرار دهد. این البته به معنای نادیده گرفتن طیف ها و صف های متفاوت سیاسی نیست. چه بخواهیم و چه نخواهیم آن ها هم وجود دارد و از قضا پیچیدگی شرایط ایران به همین تنوع و تکثر درونی اش برمی گردد. هر کس که این تنوع را نبیند و یا بخواهد بخشی هایی از این تکثر را نادیده بگیرد و یا به ضرب وزور جوسازی و فشار تحلیلی - تبلیغی آن بخش دیگر را به درون صف خود بکشد و یا خود بزرگ بینانه دچار خود مرکز بینی باشد و دیگران را فرع و حاشیه خود بداند، در آینده ضربات استراتژیک  زیادی از این اشتباه تحلیلی یا  رفتاری خود خواهد خورد.
البته در حاشیه و پاورقی و به عنوان یک تحلیل درونی هم می توان توجه داشت به ثبت نام عده ای از اقلیت مجلس و حتی برخی که نسبت فامیلی باسران اصلاحات دارند . همین افراد کسانی بودند که گاه تمایل به رفتن آنها و نظایرشان به مجلس پایه تحلیلی و استراتژیک برخی برای اصرار به شرکت در انتخابات بوده است. این را به عنوان یک تجربه سیاسی – استراتژیک می توان در گوشه ذهن و آرام پز فکر نگه داشت.  هر چند این واقعه – البته نه چندان مهم -   مقداری ضعف و ناتوانی تشکل ها و احزاب  در ایجاد انسجام و اتحاد درونی در بین خود شان را نشان می دهد. و این دردی است که بسیاری از احزاب و جناح های سیاسی در ایران بدان دچارند و مختص یک جناح هم  نیست.
اما بخش اصلی سئوال تان در مورد خطر سر برآوردن آنچه حاکمان فتنه و معترضان جنبش حق طلبانه می دانند کاملا بستگی به نحوه مواجهه منتقدان و معترضان از یک سو و برخی حوادث پیش بينی نشده در سیر تحولات ایران و منطقه از سوی دیگر و از جمله اتفاقات پیش رو در روزهای انتخابات دارد.

جمشيد اسدی. به هرحال، با توجه به تجربه های تلخ انتخابات پيشين و نيز اين که بوی هيچ بهبودی نمی شنويم کمتر آزادی خواهی حاضر است در انتخابات مجلس شورای اسلامی اسفند ماه شرکت کند. از اين ها گذشته، به باور شما چه پيش شرط هايی می توانند زمينه را برای مشارکت گسترده و به ويژه مليون و آزادی خواهان فراهم آورند؟
رضا عليجانی. وقتی شرایط به گونه ای است که می فرمایید و ما هم نمی خواهیم در انتخابات شرکت کنیم تعیین شرایط کاربرد و معنای « عملی » ندارد. اما در یک بحث « نظری» می توان گفت شرایط یک انتخابات قابل اعتنا این است که «آزاد و عادلانه » باشد یعنی همه گان بتوانند به طور آزاد و برابر در روند های سیاسی قبل از انتخابات دخالت و مشارکت داشته باشند. دیگر آن که « سالم » باشد یعنی روند برگزاری انتخابات و شمارش و اعلام آراء از نظر نامزدها و شرکت کنندگان – ونه حاکمان – سالم باشد. همجنین باید « موثر» باشد . یعنی پارلمان برآمده از انتخابات درآن  نظام سیاسی به گونه ای باشد که پس از انتخابات نیز بتواند اراده مردم را جاری و حاکم کند. البته این شرایط به هم مرتبط و متصل اند. یعنی به طور  کلی (جدا از استثنائات) تحقق یکی از آنها متصل و مرتبط با دیگری است و اگر حکومتی یکی از آنهارا اجرا کند معمولا دیگری را هم اجرا می کند
ترجمان این شرایط در شرایط کنونی البته می شود آزادی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد از حبس خانگی- آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی- امکان تشکل یابی سیاسی و مدنی و صنفی و فعالیت آزادانه آنها- آزادی بیان برای کلیه گرایشات فکری و سیاسی و زبانی و مذهبی و نظایر آنها. اما این ها الان بیشتر به درد صدور قطعنامه و نوشتن بیانیه و مقاله می خورد !

جمشيد اسدی. برخی از کوشندگان سياسی ضمن اين که هيچ ترديدی در مورد کم و کاستی های غيردموکراتيک در نظام جمهوری اسلامی ندارند، در عين حال بر اين باورند که از انتخابات می توان به عنوان فرصتی برای آگاهی رساندن و بسيج مردم استفاده کرد. شما در اين مورد چه می انديشيد؟
رضا عليجانی. این سئوال به نظرم مهم ترین سئوال شماست . من به این سئوال در مقاله ای (که در قسمت مقالات ناظران چه می گویند سایت بی بی سی منعکس شد) پرداخته ام. به نظر می رسد برخورد صرفا سیاسی با این انتخابات کار چندان سختی نباشد و الان اکثرا از موضع تحریم و عدم شرکت به آن پرداخته اند. این موضع ، موضعی کاملا درست و منطقی و مترقی هم هست. اما برخورد برنامه ای و استراتژیک با انتخابات مهم است که به نظرم اپوزیسیون ایران به شدت در آن ضعف دارد. علت آن هم عدم ارتباط و اتصال اجتماعی با جامعه ایران و اقشار مختلف مردم می باشد.
این برخورد باید بر مبنای یک جمع بندی کلی و استراتژیک از شرایط کشور و وضعیت جنبش سبز به طور خاص و وضعیت عمومی نارضایتی ها در جامعه ایران به طور عام باشد.
حال اگر این آسیب شناسی مورد قبول باشد که جنبش سبز و هر کنش اعتراضی در ایران نیازمند توان و نیروست و اینکه جنبش سبز هم  نیازمند ظرفیت سازی و توان افزایی است و نیز این پیش فرض مورد قبول باشد که بعد از جنبش سبز "نیروی اجتماعی" زیادی آزاد شد ولی "نهاد" ی نیست که از آن مراقبت کند و پرورش دهد ؛ آن گاه است که این سئوال شما مهم ترین سئوال به نظر خواهد رسید.
ببینید الان توسط مسئولان رسمی گفته می شود بیش از 5 هزار نفر ثبت نام کرده اند و برای هر کرسی مجلس 19 رقیب وجود دارد. حال با تصفیه هایی که شورای نگهبان خواهد کرد فرض کنیم برای هر کرسی مجلس 5 داوطلب وجود داشته باشد . این تعداد را ضرب کنید در تعداد فقط ده روز تبلیغات نهایی (هر چند تبلیغات از حالا شروع شده و خیلی بیشتر از ده روز است) و آن را ضرب کنید در تعداد حداقل سه مراسمی که هر نامزد در روزهای آخر در آن شرکت می کند. یک محاسبه ساده نشان می دهد در جای جای کشور در این روزها بیش از یکصد و سی هزار جلسه و مراسم انتخاباتی تشکیل می شود. این جلسات  در سالن های دانشگاه ها ، مساجد ، رستوران ها ، سالن های ورزشی ، منازل بزرگ و ديگر جاها تشکیل می شود
به نظر من حاکمیتی که الان از دور هم جمع شدن ده نفر هم می ترسد، در این روزها مجبور است بیش از صد و سی هزار جلسه را تحمل کند. کنترل امنیتی همه آنها هم آسان نیست. فعالین جنبش و به خصوص نیروهای جوان انگیزه دار اگر نمی توانند کنش خیابانی داشته باشند به جای یک حرکت بزرگ می توانند در دهها کنش کوچک اما اثرگذار فعال شوند و  در سطوح گوناگون و با ادبیات مختلف در این برنامه ها  شرکت کنند و متناسب با فضای جلسه سئوالات و نقطه نظرات خود را مطرح کنند.یک اتفاق در یکی از این جلسات – به خصوص در شهرهای متوسط و کوچک – در کل شهر خواهد پیچید.
 یک نمونه مهم این مدل در دانشگاه عباسپور اتفاق افتاد که از جلسه ای که عده دیگری تشکیل داده بودند دانشجوها برای طرح سخنان خود استفاده کردند و مدیر مسئول کیهان را در برابر جوی قرار دادند که اصلا فکرش را نمی کرد. البته سطح و نوع سئوالات می تواند متناسب با شرایط و هزینه های آن باشد.
از این جلسات دوستان جوان که کنشگران اصلی تحولات در ایران هستند می توانند برای پروسه « هم یابی» و ایجاد محفلها و تشکلها و شبکه های آگاهی بخش- آزادی بخش استفاده کنند. آینده ایران آینده پر تلاطمی است این نهادها در بزنگاه های سیاسی و مهم ماه های آینده نیز بسیارکارآمد و استراتژیک هستند.
استفاده از فضا و شرایط انتخابات به نظر من هیج ارتباطی با موضع و مشی نیروها هم ندارد. هر مشی و استراتژی باید توسط نیروهایی پیش برود که اینک حاکمیت امکان گردهمایی و هم یابی آنهارا بسیار سخت کرده است. ما محکوم به استفاده از این شرایط و هدیه ای که حاکمان به ناچار و اجبار به شرایط  داده اند هستیم. آیا کسی چاره دیگری دارد و راه حل دیگری پیشنهاد می کند که نیاز مند نفر و نیرو نیست؟

جمشيد اسدی. به باور شما اگر انتخابات به صورت "نيمه آزاد" برگزار شوند، آيا بايد در آن شرکت کرد يا نه؟ مثلا تصور کنيد که رأی دادن آزاد باشد و اما همه نتوانند نامزد شوند و باز شورای نگهبان گزينش کند. يا مثلا امکان نامزدی همه باشد، اما نظارت بر رأی دادن و شمردن شفاف نباشد. يا هر ترکيب ديگری از گشودن فضا در يک جا و بستن آن در جای ديگر. در چنين شرايطی آيا بايد در انتخابات شرکت کرد يا نه؟
رضا عليجانی. قابل پیش بینی است تا شرایط ایران به گونه ای نباشد که فعالان سیاسی به مجریان انتخابات اعتماد داشته باشند  که رایی که اعلام می شود همان رای درون صندوق هاست ، عقل سلیم اقتضا می کند که به هیچ وجه در انتخابات شرکت نکنند. در حاکمیت نیز اینک عزمی برای گشودن فضا به چشم نمی خورد. البته به لحاظ نظری و فرضیه ای نباید شرایط ایران و از جمله وضعیت حاکمیت آن را به صورت « خطی» تحلیل کرد. برخی افراد یا نیروهایی که اخیرا از حاکمیت کنده شده اند گاه چنین تحلیل می کنند. اما دیگرانی که شاهد فراز و نشیب های جامعه ایران و از جمله قبض و بسط های حاکمیت بوده اند  شاهد رفت و برگشت های زیادی در طول این دوران بوده اند.
هم چنین  احتمال برگزاری انتخابات  گشوده تر را باید از احتمال تغییر در فضا و گشوده شدن آن تاحدی مجزا و یا حداقل با فاصله زمانی  تحلیل کرد. فرض تغییر فضا به علت فشارهای سیاسی و اقتصادی داخلی و بین المللی را نباید حداقل در بررسی سناریوهای مختلف فرضی کاملا منتفی دانست. بدین ترتیب در شرایط فرضی (مثلا نیمه آزاد و نیمه موثر) باید تحلیل مشخص از شرایط مشخص کرد. به علاوه شناختی که الان کنشگران و تحلیل گران سیاسی از نیروها و حتی تک تک افراد دارند بسیار بیشتر از گذشته است. تصور نمی کنم دیگر کسی به خاطر نامزدهایی با بافتی شبیه اقلیت کنونی مجلس هوس شرکت در انتخابات را بکند. اما اگر نیروها و افراد محکم تر و موثرتری باشند که بتوانند فرایند دموکراتیزاسیون را جلو ببرند شرایط متفاوت دیگری (و قابل ارزیابی استراتژیک با خرد جمعی ) در پیش رو خواهد بود. ولو نامزهای کاملا مورد تایید ما امکان فعالیت نداشته باشند. عرصه سیاست عرصه عقل عملی است و بر اساس ملاحظات استراتژیک  باید عمل کرد و نه ملاحظات نظری. الان هم که حاکمیت امنیتی – نظامی صورت مسئله را ساده تر کرده است. و انباشت تجربه نیروها نیز از تک تک افراد بیشتر از ان است که قدم در راه بی تضمین بگذارند! پس اجازه بدهید بخاطر فرضهای ذهنی و به خاطر اختلافات احتمالی درپاسخ به نحوه «عبادت در قطبین » و «ارث آدم دوجنسیتی» صف بندی تازه ایجاد نکنیم . به خصوص که به نظر می رسد معترضان ایرانی اعم از اصلاح طلبان و تحول خواهان تخصص بالایی در ایجاد «مرزبندی» با یکدیگر حتی در مواردی که همسو هستند ، به جای گرفتن «مخرج مشترک »  حتی در اختلافات دارند!

جمشيد اسدی. پرسش آخر! اگر شرايط انتخابات آزاد فراهم نشود، آيا شخصيت ها و گروه های ملی می بايستی مردم را به تحريم انتخابات فرا خوانند؟
رضا عليجانی. قطعا همین طور است. از واژه ها که بگذریم ؛ این کاری است که بسیاری از کنشگران سیاسی داخل و خارج از کشور،  علیرغم تنوع در تبار و تفکر شان ، انجام داده اند. خوشبختانه مواضع همه نیروهای اصلی و مطرح و موثر در جامعه ایران اکنون هم سو ست .از ظاهر عبارات باید گذر کرد و زیاد سخت نگرفت. باید  موجودیت و ملاحظات همه را همان گونه که هست پذیرفت و احترام گذاشت. انتخابات پایان تاریخ نیست. نباید برخی تفاوت ها در ادبیات و رویکرد باعث ایجاد شکاف های شدید سیاسی و روانی شود و راه همبستگی و هم سویی و همکاری های آینده را ببندد.  آینده ایران با همبستگی و همراهی همه نیروها ساخته می شود. غیر از این هیچ کس هیچ راه حل ملی و مردمی ندارد. ایران فردا تنها از این طریق ساخته خواهد شد.

جمشيد اسدی. آقای عليجانی، با سپاس از انجام اين گقتگو!

هیچ نظری موجود نیست: