شنبه، مهر ۲۹، ۱۳۹۱

آن چه واقعا صندوق بين المللی پول در باره اقتصاد در جمهوری اسلامی گزارش داد!


آن چه واقعا صندوق بين المللی پول در باره اقتصاد در جمهوری اسلامی گزارش داد!
دوشنبه 21 مهر ماه 1391، 12 اکتبر 2012
جمشيد اسدی
Assadi3000@yahoo.com


انتشار گزارش ششماهه صندوق بين المللی پول، "چشم انداز اقتصاد جهان" (World Economic Outlook) باز هم در ميان رسانه های فارسی زبان جنجال برانگيخت. بار اول نيست! پيش از اين هم در آستانه طرح هدفمندی يارانه ها، گزارش صندوق سرو صدای بسيار بپا کرد. حالا با اين گزارش اکتبر 2012 صندوق، رسانه های درون مرز با اشاره به نکته هايی از آن چنين عنوان کردند که حتی نهادهای بين المللی هم گويا به بافت مستحکم اقتصادی جمهوری اسلامی باور دارند. رسانه های برون مرز هم، لابد به حکم حرفه روزنامه نگاری و بدون کندوکاوی درخور، ارزيابی صندوق از اقتصاد جمهوری اسلامی در اين گزارش را مثبت ارزيابی کردند.
حتی با در نظر داشت ملاحظه های ديپلماتيک صندوق بين المللی پول چنين برداشت هايی شتابزده اند و بازگوی پيام واقعی آن گزارش نيستند. نشان خواهيم داد که چرا.
اما پيش از آن به دو نکته اشاره کنيم. نخست اين که صندوق بين المللی پول نهادی بين المللی (بين دولتی) است و از همين رو جز نگاه و سخنی ديپلماتيک نمی تواند داشت و نيز پرهيز از رنجاندن دولت های پرداخت کننده حق عضويت. دوم اين که آمارهای مورد اشاره صندوق عمدتا آمارهای رسمی دولت ها هستند و در مورد جمهوری اسلامی اين آمارها مربوط به دوره پيش از بحران تشديد تحريم ها و سقوط ريال هستند. اقتصاددان های صندوق، يا اقتصاددان های هر نهاد ديگری چگونه ممکن است شاهد سقوط 80 درصدی ريال در برابر دلار در ده ماه سال 2012 و از دست رفتن 40 تا 50 ميليارد دلار درآمد نفتی تا آخر سال 2012 باشند و باز هم نسبت به اقتصاد جمهوری اسلامی اظهار خوشبينی کنند؟
 حالا از اين ملاحظات بگذريم و بازگرديم به داده های اقتصادی که در گزارش آمده است. گزارش می گويد که اقتصاد جمهوری اسلامی دچار فروپاشی نخواهد شد. اما نمی گويد که بر پايه چه و از کجا در مورد آينده حکم می دهد. کار صندوق گزارش حال و روز کنونی اقتصاد کشورهاست، نه آن که در آينده چه نخواهد نشد! مهم تر اما اين نکته است که فروپاشی (Collapse) معنی اقتصادی ندارد! يعنی چه؟ به هر فرهنگ اقتصادی که خواستيد رجوع کنيد.
برداشت ما اين است که صندوق از واژه ای ناروشن استفاده می کند (عدم فروپاشی اقتصادی) تا از رنجش نظام جمهوری اسلامی بپرهيزد و آنگاه با زيرکی داده های اقتصادی نگران کننده ای را، گيرم با در نظر داشت آمارهای رسمی جمهوری اسلامی و بدون استفاده از واژه های حساسيت برانگيز، مطرح می کند. به چند نمونه اشاره کنيم:

توليد ناخالص ملی. گزارش "چشم انداز اقتصاد جهانی" می آورد که توليد ناخالص ملی ايران سقوط نکرده است، بسيار خب! اما آماری را که در اين مورد ارائه می دهد –برگرفته از آمار رسمی جمهوری اسلامی – در کنار آمار ديگر کشورها بگذاريد و خود مقايسه کنيد: نتيجه گيری کار مشکلی نيست!

نرخ رشد توليد ناخالص ملی (%)

2011
2012
2013
جمهوری اسلامی
2
-0/9
0/8
کشورهای خاورميانه و شمال آفريقا
3/3
5/3
3/6
کشورهای صادرکننده نفت
3/9
6/6
3/8
عربستان سعودی
7/1
6
4/2
قطر
14/1
6/3
4/9
عراق
8/9
10/2
14/7
اسرائيل
3/4
2/9
3/2

می بينيد که در مقايسه با ديگر کشورهای منطقه، وضعيت توليد ملی درجمهوری اسلامی بسيار نگران کننده است. از عراق و قطر و عربستان سعودی بگيريد تا ميانگين کشورهای خاورميانه يا کشورهای صادرکننده نفت. اگر خواستيد توليد ملی را با اسرائيل يا به قول سرسختان تنش افروز "رژيم اشغالگر" هم مقايسه کنيد. توليد ملی در دوران جمهوری اسلامی از همه اين کشورها عقب تر است. تازه در هر گزارش تازه ای، صندوق بين المللی پول معمولا آمار نگران کننده تری در مورد توليد ملی ايران ارائه می دهد. چنانکه صندوق در گزارش ششماه پيش خود، نرخ رشد در سال 2012 را  0/4  (آنهم مثبت) درصد پيش بينی کرده بود و در گزارش جديد -0/9  درصد (منفی) !

تورم. برآورد صندوق از تورم، حتی با توجه به آمارهای رسمی خود جمهوری اسلامی بسيار خوشبينانه است. اشکالی ندارد همين آمار را بگيريد و با  چند کشور ديگر مقايسه کنيد و ببينيد چه بر سر قدرت خريد مردم ايران آمده است.

نرخ رشد تورم (%)

2011
2012
2013
جمهوری اسلامی
21/5
25/2
21/8
کشورهای خاورميانه و شمال آفريقا
9/7
10/4
9/1
کشورهای صادرکننده نفت
10/1
11/1
9/4
عربستان سعودی
5
4/9
4/6
قطر
1/9
2
3
عراق
5/6
6
5/5
اسرائيل
3/4
1/7
2/1

اين مقايسه نيازی به شرح و تفسير ندارد، خود نشان دهنده کارنامه شرم آور جمهوری اسلامی در برافروختن آتش تورم است. البته در کدام حوزه اجتماعی کارنامه جمهوری اسلامی شرم آور نيست؟ اما بايد انست که اين آمارها بسيار خوشبينانه تر از آمارهای رسمی هستند که چندی پيش نهادهای رسمی خود نظام منتشر کردند. مثلا افزايش 49 درصدی مواد خوراکی بنابر برآورد آمار بانک مرکزی. بنابر برآوردهای ديگر بهای مواد خوراکی تا 200 درصد رشد کرده اند.
آخرين نکته ای که در مورد تورم بايد بياد داشت اين است که وقتی تورم از 25/2 در سال 2012 به 21/8 درصد در سال 2013 کاهش می يابد، برخی آن را بهبود وضع تورم معرفی می کنند. اما آيا اين را واقعا می توان بهبودی در وضع مردم دانست؟ روشن است که نه. چرا که حتی اگر اين آمار خوشبينانه را بپذيريم، معنی دقيق آن اين است که در سال 2012، در حدود 25 درصد از قدرت خريد مردم کاسته می شود و در سال 2013 تنها 22 درصد!

بيکاری. در مورد بيکاری کارنامه بسيار دردناک تر از دو داده ديگر اقتصادی است. چه نه تنها شمار بالای بيکاری نشانگر گستردگی نداری و تنگدستی مردم است، بلکه اين نيز هست که بسياری ازکسانی هم که به لحاظ رسمی شاغل اند و پس جزو بيکاران نيستند، ماه ها می گذرد و دستمزدی دريافت نمی دارند. باز هم با نگاهی به کارنامه ديگر کشورها، مقايسه ای بکنيم.

نرخ بيکاری (%)

2011
2012
2013
جمهوری اسلامی
12/3
14/1
15/6
کويت
2/1
2/1
2/1
اسرائيل
7/1
7
7

آمار کار هم، همچون آمارهای ديگر، خوشبينانه تر از واقعيت است. اما حتی با در نظر داشت همين آمار هم شرايط دردناک بيکاری را درمی يابيم. بر پايه برآوردهای خود نظام در زمان رياست جمهوری سيد محمد خاتمی – حالا که شرايط شديدا بدتر شده است – برای توقف بيکاری، و نه جذب و از ميان بردن آن، لازم است که توليد ناخالص ملی دست کم 8 درصد رشد داشته باشد. جدول توليد را که به خاطر داريد؟ اگر نه، نگاهی دوباره به آن بياندازيد. يک يا دو درصد رشد – حالا اگر واقعا چنين رشدی در کار باشد – کجا و 8 در صد کجا؟ يعنی با اين حساب، کماکان بر لشکر بيکاران به طور فزاينده ای افزوده خواهد شد.
شوربختانه اما بايد گفت که وضعيت بيکاری حتی بدتر از پيش خواهد شد. چون تحريم های تازه تری در راه است. همين 16 اکتبر 2012، اتحاديه اروپا تحريم ها عليه جمهوری اسلامی را بسيار سخت تر کرد و خريد نفت و گاز و داد و ستد با بانک های ايرانی را هم ممنوع کرد. عنوان مثال اشاره کنيم که پيش از آن هم شرکت ترابری دريايی دانمارکی Maersk Line  که بزرگ ترين شرکت ترابری دريايی در جهان است اعلام کرده بود که ديگر در هيچ يک از بنادر ايران لنگر نخواهد انداخت (اکتبر 2012).

سخن آخر. همه اين ها را آورديم که رسانه های فارسی زبان را متوجه اشتباه شان کنيم. مردم که از خرج و برج خود خبر دارند. يعنی بايد خبر روزنامه ها را بخوانند تا بدانند گوشت مرغ نيست يا اگر هست گران است؟ بايد پای تلويزيون باشند تا بدانند بيکارند و يا کار دارند و حقوقی دريافت نمی کنند؟
حالا از رسانه ها بگذريم که ممکن است از ترس اتهام جانبداری از گزارش مفصل فلاکت اقتصادی در کشور بپرهيزند. اين اپوزيسيون را بگو که ميانه روی در سياست با دنباله روی از قدرت مستبد يا دست کم پرهيختن از رويارويی با آن را يکی گرفته است. البته که همه اپوزيسيون چنين نيست. تنها اکثريتی از توده اپوزيسيون چنين است. امان از اين اکثريت توده (اپوزيسيون)!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آقای اسدی با درود،
برای شما ای- میلی در مورد گفتگوی شما در برنامه‌ی پرگار بی بی سی فارسی ارسال کردم که امیدوارم به دستتان برسد