دوشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۹۲

خاتمی بيايد يا نيايد؟


خاتمی بيايد يا نيايد؟
دوشنبه 9 ارديبهشت 1392، 29 آوريل 2013
جمشيد اسدی، مهران براتی

سيد محمد خاتمی خواهان شرکت در انتخابات رياست جمهوری  نيست. اين نشانه روان پاکی اوست. می داند که حتی اگر رد صلاحيت نشود و رئيس جمهور بشود (گمانه های پر ترديد)، با مقاومت سرسختان روبرو خواهد شد و کار درخوری برای برپاداشت حکومت قانون و آزادی نمی تواند کرد. از همين رو در پی زحمت مردم و بالا بردن هرينه برای ايشان نيست. به همه هواداران شرکت خود در انتخابات نيز همين را گفت.
اين از خود خاتمی. اما هواداران او و به ويژه کسانی در اپوزيسيون که هيچ راه حلی را برای کارفروبسته ايران جز در چارچوب بسته جمهوری ولايی نمی توانند ديد و اصلاح طلبی (رفرميسم) را چيزی جز پرهيز از برآشفتن مستبد حاکم نمی توانند فهميد، اصرار دارند که خاتمی بيايد. خوب بيايد! اما بيايد که چه کند؟ مهم آمدن يا نآمدن شخص خاتمی نيست. مهم رويکرد و راهبردی است که خاتمی در صورت آمدن خواهد داشت.
زبده دلايل هواداران برای پشتيبانی از شرکت خاتمی در انتخابات چنين اند:
1. پايبندی خاتمی به شکيبايی (تساهل)، حکومت قانون و حق و رای مردم.
2. فرونشاندن تنش با جامعه جهانی و پيگيری سياست های نيکويی چون "گفتگوی تمدن ها".
3. برانگيختن پويايی هواداران و بلکه بيشتر مردم در درجامعه و واداشتن حاکمیّت سرسخت به مدارا.
4. تحميل نامزدی که گزينه آيت الله خامنه ای نيست و از اين راه ضربه زدن به نهادهای غيردموکراتيک نظام.

به يک يک اين دلايل بپردازيم.
1. اين را می توان بدون ترديد پذيرفت که سيد محمد خاتمی به حکومت قانون، آزادی و خودمختاری جامعه مدنی باور دارد  ـ البته در همان چارچوب نظام ولايی جمهوری اسلامی. باوجود اين سخن راندن او از کرسی رياست جمهوری در پاسداشت قانون و آزادی ـ حتی در همان چارچوب ولايی ـ در دستگاه حاکميت نو بود و رخنه ای بدان انداخت. گفت و کرد وی به راستی جامعه ايران را تکان داد. آن چه وی در دوسال نخست رياست جمهوری خود کرد گامی به پيش برای سربلندی قانون و آزادی بود. 
اين ها را آورديم تا بگوييم که ما کارنامه سيد محمد خاتمی را با ناسپاسی تراز نمی کنيم و آن را در مجموع مثبت می دانيم. اما نکته اين جاست که ايرانِ خرداد 1376 پشت سر ماست و ديگر نه اشاره به حقوق مردم در چارچوب قانون اساسی گامی به پيش است و نه ديگر امکان غافلگيری سرسختان برای تاييد صلاحيت او.
آيت الله خامنه ای يک بار ديگر در روز شنبه 27 آوريل بر انتخابات گزينشی و نقش شورای نگهبان تاکيد گذارد. راست هم می گويد، آخر همان قانون اساسی که خاتمی قرار التزام بدان دارد در اصل 99 اش به روشنی تاکيد می گذارد بر نظارت همه جانبه فقهای شورای نگهبان ـ که اعضایش توسط رهبری برگزيده می شوند ـ بر هرگونه انتخابات در ايران و به ويژه انتخابات ریاست جمهوری. تازه سرسختانی هم به روشنی مهندسی انتخابات را حق سپاه و بسيج می دانند. شورای نگهبان کم بود، اين ها هم افزوده شدند! نشنيديد و نخوانديد که گفتند: معاندین فتنه 88 حق شرکت در انتخابات را ندارند؟ نشنيديد و نخوانديد که گفتند: خاتمی توبه کند آن وقت آيا اجازه دهيم يا ندهيم که در انتخابات شرکت کند؟
آن چه در خرداد 1376 نو می نمود و برای اصلاح طلبی گامی به پيش بود، امروز پس مانده و بلکه زيانمند است. آيا هنوز می توان به قانون اساسی التزام داشت که اصل 115 آن به روشنی می گويد که رئیس جمهور باید مرد و معتقد به مذهب رسمی کشور یعنی مذهب شیعه جعفری باشد؟ آيا خاتمی هم در پی گسترش اصلاحات است و هم همچون پيش ولايت فقيه را عين نظام می داند؟ خاتمی نديد که ولی فقيه در پی اعتراض مسالمت آميز مردم به تقلب در انتخابات خرداد 1388 چه کرد؟ خاتمی نمی داند که همين آقايان موسوی و کروبی که وی خواستار آزادی هر دوست به دستور مقام معظم رهبری در حبس اند؟ در زمان رياست جمهورى اش، خاتمى هرگزاعتراضى به رد صلاحيت غير خودی ها نکرد. حالا که شتر به در خانه خودش نشسته است، چه می گويد و چه خواهد کرد؟
خاتمی که قرار است بيايد يا نيايد، نامزدی است با پايبندی به مواضع دوره زمامداری اش، يا همچون جامعه مدنی و آزادی خواهان ايران، 16 سال به پيش آمده است؟
شگفت تر از موضع ناشدنی خاتمی که هم نظام ولايی می خواهد و هم حکومت قانونی مردم ـ بنياد، ديد اوست نسبت به مبارزه. به بازديدکنندگانش که از او می خواهند نامزد انتخابات رياست جمهوری شود، می گويد آخر اين کار برای او و مردم هزينه خواهد شد! اين ديگر چه ديدگاهی است؟ آقای خاتمی واقعا بر اين باور است که بدون پرداخت هزينه می توان به فايده و هدفی رسيد؟ آن هم هدف دموکراسی در کشوری زير دست ولی و سپاه که نشان داده اند اهل تقسيم قدرت و امتياز نيستند؟
زين پس برای حکومت قانون و برپاداشت آزادی، رويارويی را می بايستی پذيرفت. گيرم رويارويی به شکل مسالمت آميز. اما خاتمی می داند و می دانيم که مرد رويارويی و ايستادگی در ميدان عمل نبود و نيست. خاتمی در دوران زمامداری اش ـ و پس از آن ـ حتی به اندازه هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد در برابر رهبری نيايستاد. جای شک نيست که وی آزادی و حکومت قانون را دوست می دارد. اما اين نکته نيز هست که وی برای اين ارزش ها حاضر به پرداختن هزينه نبوده و نيست. به ويژه اگر قبول نامزدی او براى از خجالت "عزيزان و دلسوزان" نظام درآمدن باشد.
خاتمی حتی اگر نامزد شود و شورای نگهبان صلاحيت او را رد کند، هرگز اعتراض درخوری نخواهد کرد. دست کم همچون اعتراضی که ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به تقلب در انتخابات خرداد 1388 کردند. مگر همين خاتمی نبود که اين همه به تدارک انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی انتقاد کرد و آخر سر هم به حوزه انتخابیه دماوند و فیروزکوه رفت و رای داد؟
2. سيد محمد خاتمی به راستی اين باور و توان را دارد که از تنش های بی فايده با جامعه جهانی بکاهد و ايران را از شرايط تحريم های کمرشکن برون برد. اما باز هم به برهان آوری پيشين باز می گرديم. اگر مقام رهبری و سرسختان سد راهش شوند، چه خواهد کرد؟ شايد لايحه ای به مجلس برد که مثلا نهاد ها در کار رئيس جمهور خيلی دخالت نکنند. اين کافی نيست. نتيجه از پيش معلوم است.
3. اين امکان نيز هست که اگر خاتمی به ميدان مبارزه انتخابات بيايد، مردمی که دوسال نخست رياست جمهوری او را به ياد دارند و يا جوان ترها که سخنان آزادی خواهانه اش را می شوند، اميدی به دل راه دهند و جانی تازه گيرند و به ميدان آيند. شايد! اما اگر لباس شخصی ها و بسيجی ها و عناصر خود سر و ای بسا نيروهای انتظامی مردم به سرِ ذوق آمده را گرفتند و به بند کشيدند و کُشتند، خاتمی چه خواهد کرد؟ در تير 1378 که به خوابگاه دانشجويان دانشگاه تهران ريختند و ايشان را از پنجره به بيرون افکندند، چه کرد؟ آزادی هزينه دارد و رسيدن به آن مسئوليت. آيا اين بار خاتمی مرد پرداختن هزينه و قبول مسئوليت رويارويی خواهد بود؟
4. سرانجام اين که برخی برای پشتيبانی از شرکت سيد محمد خاتمی اصلاح طلب می گويند که وی گزينه رهبری نيست و پس همين نامزدی مبارزه ای است با نهاد استبداد در کشور. اين درست است که وی گزينه رهبری نيست. اما وی مردِ رويارويی با رهبری هم نيست! يعنی اگر ولی امر مسلمين يورش برد و جلوی اصلاحات او را بگيرد ـ همچنان که مثلا با حکم حکومتی جلوی تصويب قانون مطبوعات را در مجلس ششم را گرفت ـ آيا خاتمی مبارزه خواهد کرد يا تمکين؟ خاتمی به آرمان های خود باور بسيار دارد اما با توجه به تجربه پيش، گمان آن نمی رود که برای اين باور ها حاضر به دادن هيچ هزينه ای نيست.
با توجه به آن چه شرح اش رفت، بايد پرسيد که آيا آمدن خاتمی دست آورد نيکی تواند داشت؟ به باور ما که نه. اگر نيايد هم برای آبروی خود او بهتر است و هم برای جنبش آزادی خواهی. برای آبرویش بهتر است چون دوباره شهرت "خاتمی رفته است گل بچيند" را زنده نخواهد کرد. بار دوم ديگر خنده دار هم نيست.
نيآمدن خاتمی برای جنبش آزادی خواهی هم بهتر است. نخست بدين دليل که به انتخابات مهندسی شده و نمايشی اعتبار نخواهد داد. دو ديگر، عدم شرکت سيد محمد خاتمی برای بسياری از ايرانيان و نيز جهانيان نوعی اعتراض خواهد بود به استبداد و حق کُشی در نظام جمهوری اسلامی.
اما شايد که خاتمی نيز به سمت و سوی قبول پرداخت هزينه و رويارويی تحوا کرده باشد ـ گمانی پرترديد. در اين صورت بايد ايـن تحول را در گفتار و کردار شنيد و ديد. از چنين ديدگاهی، آمدن خاتمی تنها به شرطی می تواند فرصتی برای حاکميت قانون و مردم باشد ـ و شايسته پشتيبانی از سوی نيروهاى آزاديخواه ـ که داده های نوين سياسی و درخواست امروز آزادی خواهان را بپذيرد. يعنی بپذيرد که:
§         بدون پرداخت هزينه نمی توان به دموکراسی رسيد. هزينه يعنی پذيرفتن مسئوليت به ميدان آوردن مردم و مديريت رويارويی با سرسختان  ـ صد البته به شکل مسالمت آميز.
§         رسيدن به حاکميت قانون و مردم جز با تغيير نظام ولايی ممکن نيست ـ گيرم گام به گام. تعيير نظام را می توان از بازنگری قانون اساسی آغازيد و مثلا بند هاى مربوط به ولی فقيه، ويژگی های تبعيضی برای رياست جمهوری و نيز نظارت گزينشی  شوراى نگهبان را از قانون اساسى برداشت. 
§         همه زندانيان سياسى، عقيدتى، قومى و مذهبى آزاد شوند و از تمامی اقليت هاى مذهبى و قومى و عقيدتی و ديگر رفع بيدادگری شود.
§         کار و تبليغ همه نهاد هاى مدنى و حزبى و سنديكايى آزاد شوند و مورد پشتيبانی قانونی قرار گيرند.
§         نهادهاى موازى اطلاعاتى و امنيتى منحل شوند.
§         مجرمين حكومتى، امنيتى و اقتصادی دستگير و محاكمه شوند.
§         به فعاليت های اقتصادی بنگاه های وابسته به نهادهای فرادولتی، چون بنياد ها و سپاه پايان داده شود و بنگاه های ايشان به بخش خصوصی واگذار شوند. 
§         در کوتاه ترين زمان با ايالات متحده آمريکا روابط ديپلماتيك برقرار شود و با جامعه جهانی تنش زدايی شود.

رسيديم به آخر نوشته. زبده سخن اين که خاتمیِ رئيس جمهور کارنامه ای کمتر از حد انتظار آزادی خواهان، اما به هر حال نيک از خود به جای گذاشت. اما حالا اگر خاتمی بخواهد با همان مواضع 16 سال پيش بازگردد، کارنامه اش منفی که هيچ، بلکه زيانمند خواهد بود. برای آن که آمدن خاتمی فايده ای داشته باشد، بايد پرداخت هزينه و رويارويی با سرسختان را برای رسيدن به دموکراسی بپذيرد و بگويد و به کار بندد.

هیچ نظری موجود نیست: