پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۲
نامه به اوباما در گفتوگو
با جمشید اسدی
اشک ریختن برای مردم٬ کنش سیاسی نیست
- جناب اسدی٬ با تشکر از وقتی که به سایت روز
آنلاین دادید٬ اولین سوالام پیرامون دو نامهی اخیری است که از سوی ایرانیان
خطاب به باراک اوباما نوشته شده. نامهی زندانیان سیاسی و نامهی بخشی از فعالان
مدنی و سیاسی ایرانی داخل وخارج در حمایت از نامهی نخست. نظر شما پیرامون کلیت
نوشتن چنین نامههایی چیست؟
پیش
از آغاز بحث٬ مایلام مقدمهای را عرض کنم. گفتوگو باید مبنای خردبنیاد داشته
باشد. این بدان معناست که اگر من بگویم آب در صد درجه به جوش میآید٬ کسی در پاسخ
بگوید شرایط فردی که در ایران است را درک
کنید و اگر او بگوید آب در ده درجه هم به جوش میآید٬ قبول کن! طبیعتا این شیوهی
بحث خردبنیاد نیست. چنین بحثهایی باید بر مبنای استدلال عقلانی باشد و نه تابع
مسایل دیگر.
اگر
بر مبنای بخش خردمندانه با این نامهها برخورد کنیم٬ به نظر من٬ این نامهها کاستیهایی
دارند. اول آنکه نویسندگان فراموش کردهاند تحریمها از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد وضع شده و جنبه
قانونی گرفته است و نه آمریکا یا باراک اوباما. نکتهی بعدی آنکه امروز جامعهی
جهانی از ایران خواستهایی دارد٬ آیا باید به این خواستها پاسخ داد یا خیر؟ نامهها
در این زمینه سکوت کردهاند. بالاخره جمهوریاسلامی در این زمینه مسوولیتی دارد و
خطایی مرتکب شده است یا خیر؟ اگر خطایی مرتکب شده٬ در نتیجه باید اشارههایی به
سران سرسخت جمهوریاسلامی هم کرد که از سرسختی و تنشافروزی و خطا و اشتباه پا پس
بکشد. اگر چنین نامههایی به سران جمهوریاسلامی ننوشتهاند چون جمهوریاسلامی را
خاطی نمیدانند و همین موضع کنونی جمهوریاسلامی را به حق میدانند٬ بحثی نیست.
پس
به این ترتیب چیزی نسبت به دوران آقای احمدینژاد یا قبل از آن در این مورد تغییر
نمیکند. اگر این نامهها به سران جمهوریاسلامی نوشته نمیشود که مصالحه بزرگ
بکنند٬ جام زهر که نه٬ جام شهد را نوش کنند٬ و خواست جامعه جهانی را قبول کنند و
موضع گذشته جمهوریاسلامی را بر حق میدانند٬ این مساله بسیار نگرانکننده است.
اینها
بخشی از مواردی است که درباره این نامهها وجود دارد و هر بار که با موضع انتقادی
- البته انتقاد خردبنیاد - با آن برخورد میشود٬ خیلی سریع پاسخی میدهند که
ارتباطی به بحث ندارد: در ایران وضعیت دشواری حاکم است٬ دوستان در زندان هستند٬
مردم رنج میکشند و شما نمیفهمید.
مسلم
است که همه می فهمند٬ مسلم است که همه ایرانیان از درد مردم ایران رنج میکشند٬
مسلم است که ایرانیان نمیتوانند نسبت به فشار و تحریمی که بر هموطنان می رود٬ بیتفاوت
باشند. من در هیچ موردی آرزوی فشار بر هیچکسی٬ به ویژه مردم میهنام٬ ندارم. اما
آرزو داشتن که کافی نیست. باید دید مشکل از کجا بر میخیزد و آن را درمان کرد.
امروز رسم شده است که بخشی از اپوزیسیون هموند نظام و اپوزیسیون حکومتی٬ اشک
ریختن برای مردم را به عنوان یک مبارزه و کنش سیاسی در نظر میگیرند. چنین چیزی
نادرست است.
- البته جناب اسدی٬ موافقان نامه معتقدند که
به هر حال نویسندگان این دو نامه یا زندانی سیاسی هستند و یا بخشی از فعالان سیاسی
و مدنی که به دلیل مبارزه با جمهوریاسلامی مجبور به خروج از کشور شدهاند. یعنی
موضع آنها پیرامون سیاستهای جمهوریاسلامی روشن است.
ممنونام
که اشاره کردید بسیاری از ایرانیانی که خارج از کشور هستند٬ به چه دلیل مجبور به
ترک وطن خود شدهاند. چون خود من شامل این تعریف میشدم٬ سعی کردم به آن نپردازم.
اما این نکته را باید به یاد داشت که دوستان بسیاری در زندان هستند و روزگار سختی
دارند و دوستان دیگر٬ آزادیخواهان و مبارزان دموکراسی هستند که مبجبور به سکونت
در خارج از کشور شدهاند و این هم نوعی در سختی و فشار زندگی کردن است. باید فرصت
را غنیمت بشمارم و بگویم که تا چه میزان بحث خارج - داخل٬ غیرعقلانی است و نباید
مسایلی چون در داخل یا خارج بودن یا در زندان بودن را٬ نشانهی حجت بودن نظرات
دانست.
مساله
تحریمها٬ مساله پرونده هستهای است. اگر جمهوریاسلامی درباره روند غنیسازی
اورانیوم و روند افزایش غنی شدن اورانیوم پافشاری بکند٬ این مساله کماکان کشور ما
را در تحریمها و تقابل با جمعه جهانی قرار میدهد. با نامه نوشتن به اوباما یا
دیگر روسای جمهور٬ این مساله عوض نمیشود. این کشورها٬ کشورهای دموکراتیک هستند؛
مدتی بعد دوران ریاستجمهوری اوباما تمام میشود٬ بعد دوستان میخواهند به رییسجمهور
بعدی هم نامه بدهند؟ باید دید مشکل اصلی از کجاست و آن را باید حل کرد. اگر مشکل
اصلی حل شود٬ هرکسی رییسجمهور آمریکا باشد٬ دیگر تحریم بر سر ایران وجود ندارد.
- یعنی در واقع شما معتقدید که این نامهها
منشا اثر چندانی هم نخواهند بود؟
مسالهی
عمدهی من این است که نامهها چون درد را نشانه نرفتهاند٬ نمیتوانند مشکل را حل
کنند. این نامهها مشکل اصلی را پیدا نمیکنند
با آن برخورد نمیکنند٬ اما مرتب از مردم اشک میگیرند که شرایط مردم چقدر
دشوار است. من میخواهم به طور روشن این را عرض کنم که شرایط سخت مردم ایران
گوارای وجود هیچکسی نیست. همهی ما از صمیم قلب میخواهیم که این مشکلات از زندگی
مردم ایران٬ کنار بروند. اما ذکر مصیبت که حل مشکل نیست٬ باید دید مشکل از کجا
آمده و با آن برخورد کرد. مشکل از آنجا آمده که پرونده هستهای ایران بسیار بسیار
غیرشفاف بوده و درباره غنیسازی٬ جامعهی بینالمللی راضی به غنیسازی در جمهوریاسلامی
نیست. درست در همین زمان که این مشکل برای جمهوریاسلامی وجود دارد٬ ترکیه - کشور
همسایه ما - چهار راکتور اتمی از فرانسه خریده است با بهترین و جدیدترین فناوریها
و حدود پنج شرکت بزرگ در رقابت بودند تا این تکنولوژی را به ترکیه بفروشند. این چه
حکایتی است که آنها بهترین انتخاب را با کمترین قیمت و بالاترین فناوری میکنند و
جمهوریاسلامی نمیتواند بعد از گذشت سالیان زیاد٬ نمیتواند فناوری هستهای را به
کشور بیاورد و مجبور شدهایم برای فناوری کهنه و قدیمی این همه هزینه دیپلماتیک و
سیاسی و اقتصادی بدهیم؟
- البته بعضی از صاحبنظران - مانند آقای
عبدی - معتقدند که بخشی از مخالفت با رفع تحریمها و یا مخالفت با نامههایی که
نوشته شده٬ ناشی از آن است که برخی با شرایط بسته سیاسی در ایران٬ کاسبی میکنند.
به
نظر من اقای عبدی یک پوزش بزرگ و رسمی٬ به مبارزان و آزادیخواهان خارج از کشور
بدهکار است. از آقای عبدی انتظار بیشتری میرفت که با خرد و با تحلیل نسبت به این
مساله برخورد کنند. این چنین صحبت کردن که برای ازادیخواهی و ایراندوستی مجبور
به ترک کشور شدهاند٬ نشانه بزرگی و بزرگمنشی ایشان نتواند بود.
بحث
بر سر پلمیک و جدل بیجهت نیست. اگر بود٬ به ایشان میشد پاسخ داد کسانی هستند که
چشم بر حقوق اجتماعی و آزادی مردم میبندند٬برای اینکه بتوانند امتیاز یک نشریه
یا شرکت سنجش افکار داشته باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر